راه شلمچه- محمد صرفی؛ در ایامی که قریب به اتفاق اقشار جامعه تحت فشار مشکلات معیشتی هستند و به سختی روزگار میگذرانند اقدامات مختلفی لازم است و باید انجام شود اما پیش از هر چیز مسببان وضع موجود باید متواضعانه و عمیقاً از مردم عذرخواهی کنند. این عذرخواهی فینفسه گرهای از مشکلات مردم بازنخواهد کرد اما حداقل دارای دو کارکرد مثبت است؛ اول آنکه عذرخواهی نشانهای از مسئولیتپذیری بوده و تسکینی هرچند اندک بر آلام مردم است و دوم آنکه احتمال تکرار خطا و گزیده شدن دوباره از یک سوراخ را کاهش میدهد. به نظر میرسد در این ماجرا چهار دسته باید از مردم عذرخواهی کنند؛
1- اولین کسی که باید از مردم عذرخواهی کند دولت محترم تدبیر و امید است. لازمه عذرخواهی مسئولیتپذیری است. با حواله دادن مشکلات به این و آن و بهانهتراشی نمیتوان از زیر بار مسئولیت گریخت. بیش از دو سال است که دولت عامل مشکلات را تحریمهای آمریکا و خروج آن از برجام معرفی میکند و جناب آقای روحانی در تازهترین اظهارنظر خود گفتهاند نباید به مردم آدرس غلط داد و مردم باید واشنگتن را عامل مشکلات خود بدانند. پس از آنکه این موضع رئیسجمهور با انتقادهای فراوانی روبهرو شد، ایشان در دفاع از سخن خود و در پاسخ به منتقدانی که گفتند تحریم پیش از این نیز وجود داشته، اظهار داشت تحریم در شرایط فعلی تبدیل به جنگ اقتصادی شده و پیش از خروج آمریکا از برجام اینگونه نبوده است.
حتی اگر همین تحلیل و ارزیابی از تحریم و جنگ اقتصادی را درست بدانیم - که چنین نیست- باز هم دولت باید از مردم عذرخواهی کند. چرا که راهبرد اشتباه دولت بود که با شعار مذاکره و رفع تحریم وارد میدان شد اما اشتباهات بنیادین این راهبرد به گونهای بود که نه تنها به نتیجه وعده داده شده منتهی نشد بلکه به اقرار خودشان، تحریم را تبدیل به جنگ اقتصادی کرد.
2- دومین گروهی که باید از ملت عذرخواهی کنند اصلاحطلبان هستند. دولت فعلی زاییده این جریان سیاسی است و نقشه راه آن نیز همان چیزی است که اصلاحطلبان میخواستند و دنبال میکردند. اصلاحطلبان که روزی خود را دندانههای کلید دولت تدبیر معرفی میکردند اینکه در مواجهه با وضعیت موجود دچار سردرگمی و چنددستگی شدهاند. البته تقریباً همگی آنها در یک مسئله اشتراکنظر دارند؛ مسئولیتگریزی و فرار از عذرخواهی. برخی از آنها چاره کار خود را در فاصلهگذاری و انتقاد از دولت میبینند و عناصر رادیکال آن تا پیشنهاد استعفای روحانی نیز پیش رفتهاند. چنان موضع میگیرند و تحلیل میکنند که گویی اصلاحطلبان مریخ سال 92 و 96 از آقای روحانی حمایت کرده بودند! کار این عده بهجایی رسید که رئیسدفتر رئیسجمهور اخیراً در اظهارنظری طعنهآمیز به آنان گوشزد کرد که اغلب پستهای دولت - اعم از وزیر و معاون وزیر و استاندار- در اختیار اصلاحطلبان بوده و آنان در انتقاد کردن حداقل مراعات دوستان خود را کنند.
عدهای دیگر که میدانند این فاصلهگذاری و انتقاد از دولت فایدهای نداشته و چیزی از بار مسئولیتشان نزد افکار عمومی نمیکاهد، رو به فرافکنی آوردهاند و یا دیگران را متهم میکنند و منتقدان دولت یا عنصر موهومی مانند دولت پنهان را عامل ناکامی دولت مورد حمایت خود معرفی میکنند و یا بدشانسی دولت - مانند روی کار آمدن ترامپ، سیل، زلزله و...- را عامل مشکلات میدانند!
3- رسانههایی که با تاکتیک توأمان ارعاب و در باغ سبز نشان دادن به مردم، آنان را درباره علت و راهحل مشکلات کشور دچار اشتباه محاسباتی کردند، سومین گروهی هستند که باید عذرخواهی کنند. امروز کشور پیش و بیش از آنکه درگیر جنگ اقتصادی باشد، درگیر جنگ رسانهای است. رسانههای داخلی کجای این جنگ ایستادهاند و چه نقشی ایفا میکنند؟
یک روز گفتند برای رفع تحریمها امضای «جان کری» تضمین است و بعد اعتراف کردند برای قالب کردن برجام به افکار عمومی چارهای جز بزک آن نداشتهاند. حالا هم که تشت رسوایی وعدههای آنچنانی و بوی نویی هواپیما و آن تضمین کذایی از بام افتاده، باز هم دست از تحریف و آدرس غلط دادن برنمیدارند و مینویسند مگر چه عیبی دارد ما هم مثل رئیسجمهور صربستان در برابر ترامپ تحقیر شویم، زانو بزنیم و دیکته بنویسیم، اصلاً این تحقیر باعث سرافرازی و تامین منافع ملی است! از این جماعت باید پرسید این چه منافعی است که راه تحقق آن زانو زدن مقابل دشمن و تحقیر است؟!
از رسانههای فوق انتظار چندانی نمیرود و آنان نان همین راه و روش را میخورند و نمیتوانند برخلاف ماهیت خود عمل کنند اما رسانهای همچون رسانه ملی نیز در این ماجرا بینقش نیست. رسانهای که باید پیشتاز روشنگری و نشان دادن آب از سراب میشد، خود نیز با وضع موجود همراه شده و در شیپور خوشخیالی دمید و به بهانههای مختلف معدود منتقدان را به حاشیه راند تا راه برای آنان که آدرس غلط به جامعه میدادند بیش از پیش باز شود. این همراهی اگر چه بسیار زیاد بود اما دولت و اصلاحطلبان هرگز از رسانه ملی راضی نشدند و همیشه طلبکارانه و با طعنه و توهین با آن برخورد کردند تا رسانهای که باید پیشتاز روشنگری و مقابله با جنگ رسانهای دشمن باشد، هم چوب را بخورد هم پیاز را!
4- چهارمین دستهای که باید از ملت پوزش بطلبند، سلبریتیها هستند؛ جماعت همهچیزدانی که بخش قابلتوجهی از آنها بیشک یکی از مسببان وضع موجود هستند. اینان اغلب با سرعت به هر بحثی ورود میکنند و بدون داشتن کمترین اطلاع و تخصصی، درباره مسائل پیچیده و غامض نظر میدهند. یک روز در قامت فعال اجتماعی، یک روز در قالب فعال سیاسی و روز دیگر متخصص اقتصاد و حتی سلامت! آنان در همه زمینهها خود را صاحبنظر میدانند و نسخه میپیچند.
دین برنت، دکترای علوم اعصاب و نویسنده کتاب
«مغز خوشحال» در مقالهای با عنوان «سلبریتیهای هیچچیز ندان» میگوید: «هرکسی که به نحوی به یک پلتفرم رسانهای دسترسی داشته باشد میتواند چیزی را بهعنوان «حقیقت» مطرح کند که همهچیز هست بهجز حقیقت!... در اینجا باید از اثر دانینگ - کروگر [نوعی سوگیری شناختی در افراد غیرحرفهای است که از توهم برتری رنج میبرند و به اشتباه، تواناییشان را بسیار بیش از اندازه واقعی ارزیابی میکنند] حرف بزنیم. تبدیل شدن به یک سلبریتی در دنیای مدرن به هیچ عنوان نشانه هوش یا برتری فکری نیست. اثر دانینگ - کروگر نشان میدهد که «هوش اندک» معمولاً سبب افزایش اعتمادبهنفس افراد در بیان عقاید و همچنین ناتوانی در قضاوت دقیق پیرامون قابلیتها و تخصصهای خویشتن در قیاس با دیگران میشود. نتیجه این اختلال روانی، ارادهای محکم برای بیان استدلالها و تفکرات کمخردانه فرد و تلاش برای جا زدن این تفکرات بهعنوان حقایق محکم است. سلبریتیها بیشتر در معرض این خطر قرار دارند. آنها بیشتر از دیگران دچار این توهم میشوند که هرچه میگویند درست است. اگر مدیران مطبوعاتی و... شما را احاطه کنند قطعاً درون این توهم فرو خواهید رفت که هرچه میگویید صحیح است و همه باید با شما موافقت کنند. اگر بهجایی برسید که فکر میکنید باید به شما تریبونی برای بیان عقایدتان داده شود حتماً به اینجا هم رسیدهاید که فکر میکنید همه باید با شما موافقت کنند.»
عذرخواهی اولین و کمترین حق مردم نسبت به چهار دسته فوق است. آیا آنان شجاعت ادای این حق را دارند یا همچنان میخواهند با آسمان و ریسمان بافتن و فرار از پذیرش مسئولیت، بیش از پیش خود را از چشم ملت بیندازند.