دلنوشته آزاده سرافراز؛

خدا حافظ اسارت، سلام آزادی

قاسم جعفری: یادم هست مامور خشن عراقی  یک روز اسیری را کنار سیم خار دار وسط اردوگاه به جرم خواندن نماز جماعت که نظر آنان جرمی بزرگ بود به عتاب گرفت به او گفت می دانی اسیری ؟  آری و قبول داری که ذلیلی ؟ بازوی نحیفش را به رخ درجه دار بعثی کشید و گفت من اسیرم اما ذلیل هرگز !

به گزارش راه شلمچه، دکتر قاسم جعفری عضو هیئت علمی دانشگاه و نماینده ادوار یکی از آزادگان سرافراز کشورمان در دادداشتی نوشت: اون قدیما می گفتند " اخبار را یک بار بیشتر نمی گویند " بله اون موقع ها به دلیل کمی امکانات و عدم گسترش رسانه ها مردم باید منتظر ساعات معینی می شدند تا خبر را بشنوند . حالا هم  فکر می کنم  به رغم تغییر اوضاع و پیشرفت تکنولوژی و گسترش رسانه باز هم داریم به همان نقطه می رسیم. چون آنقدر خبر زیاد شده است که عملا تکرار چند باره همه آنها میسر نیست. گرفتاری های مختلف ناشی از زندگی به اصطلاح مدرن و ماشینی کاری کرده که گاه افراد موارد روتین و عادی زندگی شان را نیز فراموش می کنند. مصائبی چون بلیه مسریه کرونا هم مزید بر علت است. 

دیروز به یکی آشنایان که مبتلا شده بود به شوخی گفتم لطفا نمیرید چون دیگر وقت پیام تسلیت نوشتن هم نیست. با این همه تکثر و تعدد اخبار هنوز هم برخی وقایع تاریخی تلخ یا شیرین جایگاه خود را در  دل و ذهن مردم حفظ کرده است. نمونه اش همین محرم و عاشورای حسینی ع ، مگر می شود از لوح دل های مردمی که بر فطرت الهی خود باقی اند پاک شود ؟! بی خود نیست که گفته اند " ان للحسین حرارة في قلوب المومنين لن تبرد ابدا " عاشورای حسینی اینک پدیده ای متعدد الابعاد، فرا زمانی فرا مکانی فراقومی فرا مذهبی و حتی فرا دینی شده است. به عبارتی همه انسانیت را مشغول خود کرده است. آری آن جلوه که خاموش نشود نور خداست. در میان حوادث معاصر کشورمان هم می شود نمونه هایی از همین جنس یافت که البته چون رشحه ای از رشحات عاشورایی دارد هنوز بر صفحه قلوب و اذهان جا خوش کرده است ؛ مگر فتح خرمشهر فراموش شدنی است ؟ بازگشت اسرا به وطن ، آنانی که در پی تجاوز و تعدی دشمن ظلوم و جهول بعثی به کیان این آب و خاک برای مردمشان در کنار دیگر فرزندان این دیار رسم مردانگی و دفاع را در پیش گرفتند اما دست تقدیر اسارت را برایشان رقم زد . برای یک انسان غیور و متدین و مجاهد فی سبیل الله هر چقدرکه شهادت خواستنی است اسارت سرنوشت قضا و قدری است . ولی واقعیت آن است که برای آنان که ره مقاومت و دینداری در پیش گرفته اند لحظه لحظه اش معادل یک بار شهادت است . من هنوز زبان حال همرزمان و همسنگران اسیرم را چنین زمزمه می کنم؛
یاد ایام اسارت یاد باد
یاد هر لحظه شهادت یاد باد
یاد بعقوبه رمادی الانبار
موصل یک موصل دو سه و چار
یاد تک سلولی تار و نمین
یاد ساعت ها نشستن بر زمین
یاد فریاد و دعای عاشقان
زیر ضربت ها و توهین خسان
و...
پس از نماز صبح دیدم دوستان با معرفتی پیام داده اند و به قول خودشان به مناسبت ۲۶ مرداد بازگشت پرستوهای مهاجر و پاره های جدا افتاده از وطن را تبریک گفته اند . البته که از فرزندان ملتی با معرفت و نمک شناس جز این انتظار نیست اما من با این تبریک ها در فکر فرو رفتم . یادم آمد که سید مرتضی آوینی گفته است ؛" می گویند شهدا رفتند و ما ماندیم اما نه ، ما رفتیم و شهدا ماندند " در خوبی و دردانه بودن قافله آزادگان و اکثر آن مردان امتحان پس داده شکی ندارم چون صداقت و ایمانشان و استواری بر پیمانشان را به رای العین و بالاتر در حد حق الیقین دیده و لمس کرده ام . اگر علی ع آن میزان عدالت گفته است " در دگرگونی روزگار جوهر مردان بر ملا می شود حقیقتا بسیاری از این خوبان " زُبَر الحدید " بودن خود را در آن سختی های بی مانند و خشونت وحشیانه دشمن اثبات کرده اند .  اما در باره خودم در این خلوت واگویه می کنم و به تعبیری بلند بلند فکر می کنم راستی امثال من بازگشتند یا پس فرستاده شدند . یعنی قافله خوبان و شهیدان محترمانه ردمان کردند چون به تعبیر آن بزرگ مثل دیگران الماس نشده بودیم یا رسالتی بر دوشمان بوده که باید انجام دهیم ؟ پس از ۳۱ سال هنوز در این خوف و رجا غوطه ورم ؛ گاهی به گمان نیکوی مومنان که امثال مرا آزاده می خوانند می نگرم و قول امام علی ع که فرمود حسن ظن دیگران درباره خود را تصدیق کنید را به یاد می آورم و امیدوار می شوم . گاهی در بحر حسرت جاماندن از قافله و ابتلائات سخت این دنیا خود را غریقی بیش نمی یابم و چشم امید به  نگاه و شفاعت آن رستگاران و فائزان می بندم که  شاید از سر مهربانی ؛
 آنان که در نظر خاک را کیمیا کنند
آیا شود که نگاهی به ما کنند

امام راحل ره به گونه باور نکردنی قدردان ایثارگران بود و از جمله علاقه زیادی به اسرا داشت .او می گفت : اسرا در چنگال دژخیمان خود سرود آزادی اند و احرار جهان آنان را زمزمه می کنند وقتی این جمله نغزش به طریقی در اردوگاه به اسرا رسید روشن شد ما هر چه دم از عشق امام و دوستی ولایت بزنیم عیار عشق او بیشتر است بلکه منشا عشق ما هم جاذبه ایمانی اوست . در ثانی ما را به این حقیقت رهنمون بود که مقاومت و صبوری تنها راه رستگاری و فلاح است . او اسرا را اسیر نمی دانست بلکه سفیران ملت ایران می دانست که چند صباحی گرفتار غل و  زنجیر شده اند .

گرفتاری در بند به جرم حق گویی و حق پویی البته رسم و راه دیرین اولیای الهی بوده است . رسول صادق حق فرمود : البلاء للولاء . اسرا این سال های سخت را به یاد سال های حبس موسی بن جعفر ع و به تاسی از رنج و شکنجه های آن سلول نشین بغداد و دیگر اولیای الهی تحمل می کردند . قصه پر غصه و در عین حال پرپیام و انسان ساز اسارت  اهل بیت سید الشهدا سلام الله علیه که این روزها موسم محرمش را شاهدیم فرزندان در بند امام ره را به وجد می آورد که لابد شباهت هایی با آن خوبان دارند که برای این امتحان برگزیده شده اند . باید خامه سجادی و زینبی شدن داشت تا برای این ماموریت نشان شد . خوب می دانستند که موفقیت در چنین ابتلایی یعنی اصطفا و اهتدا .
زنجیر اگر دلیل بریدن شود بد است
یا رمز اتصال مسافر به مقصد است
این جا نپختگی است نرفتن میان دام
ای خوش اسارتی که اسیرش زبانزد است

یادم آمد دیروز کلیپی از زنان ایزدی عراق را که از دست داعش آزاد شده بودند دیدم که در جلوی مقر حشد الشعبی به نشانه سپاس برای امام حسین ع  عزاداری می کردند و یکی از جملاتشان این بود ما هم سجادی و زینبی بوده ایم اما خود خبر نداشتیم .
همین که یک ملتی و رهبران آن برای سربازان مدافعشان که در معرکه به دلایلی گرفتار دشمن و اردوگاه های اسارت شده اند به جای واژه " اسیر " کلمه پرمعنای آزادگی را رایج کرده اند این یعنی آن که این سرزمین بن مایه تمدنی قوی دارد و در جنگ اراده ها به لطف ایمان عمیق و اراده نافذش درخشان تر از گذشته پیش خواهد رفت .

وقتی رهبر انقلاب از اسرا به عنوان " ذخایر بزرگ انقلاب " یاد کرد آنوقت فهمیدیم که این موقعیت که خدا به آزادگان داده چقدر مغتنم است . البته مخاطبان عزیز آنقدر فهیم هستند که می دانند جبهه ، جایگاه نبرد و چکاچک شمشیرهاست و رزمنده دین باور برای پیروزی در این جهاد مقدس پا به میدان می گذارد اما این طبیعت جنگ است :  " (وَلَا تَهِنُوا۟ فِی ٱبۡتِغَاۤءِ ٱلۡقَوۡمِۖ إِن تَكُونُوا۟ تَأۡلَمُونَ فَإِنَّهُمۡ یَأۡلَمُونَ كَمَا تَأۡلَمُونَۖ وَتَرۡجُونَ مِنَ ٱللَّهِ مَا لَا یَرۡجُونَۗ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلِیمًا حَكِیمًا)النساء 104] شهادت جراحت و اسارت بخشی از واقعیت جنگ است هیچ رزمنده شجاعی نه تنها آرزوی اسارت نمی کند که به آسانی تن به این واقعیت میدان نمی دهد مگر در حالی که حجت بر او تمام باشد یا در اثر تیر و ترکش و اصابت تبدیل به موجودی مسلوب الاختیار شده باشد و دست سرنوشت او را به سویی که نوشته شده رهنمون شود .اما مهم آن است که در این سرنوشت کرامت و بزرگی خود را به نیابت از یک ملت حفظ بنمایید و تسلیم طوفان حوادث نشود .شکنجه و آزار جسمی و روحی دشمن را چون بسیاری از اسطوره های دینی و ملی تحمل کند و نه تنها داغ نه احساس ذلت که بی انگیزگی و افسردگی از پیش آمد روزگار را هم بر دل دشمن بگذارد . 

یادم هست مامور خشن عراقی  یک روز اسیری را کنار سیم خار دار وسط اردوگاه به جرم خواندن نماز جماعت که نظر آنان جرمی بزرگ بود به عتاب گرفت به او گفت می دانی اسیری ؟ - آری و قبول داری که ذلیلی ؟ بازوی نحیفش را به رخ درجه دار بعثی کشید و گفت من اسیرم اما ذلیل هرگز ! اسرا قدر موقعیت را می دانستند و از کمترین امکانات بهترین بهره ها را می بردند . هر کسی علمی هنری و مهارتی می دانست بی پیرایه برای دیگران در طبق اخلاص می گذاشت و همین امر باعث شد که کسی احساس کمبود عاطفی نکرد . بی سوادها و کم سوادها آموزش دیدند . جوان ها دروس مقاطع بالاتر را اموختند . تعداد زیادی تعلم زبان عربی و حتی دروس حوزوی را پیشه کردند . خیلی ها بر اساس توان و سلیقه زبان های خارجی انگلیسی فرانسوی روسی ایتالیایی و.. آموختند . برخی ها ورزش های رزمی را البته پنهان از چشم عراقی ها آموختند و..

اسرا آموخته بودند دعا و انابه و تمسک به مناسک صحیح دینی و برگزاری مراسم دعا و تعظیم شعائر  حتی به طور مخفی برای حفظ امید و روحیه می تواند معجزه کند .به تعبیری در پای درس حسینی بزرگ شده بودند که فرمود ؛ " الهی ماذا وجد من فقدک و ما الدی فقد من وجدک " آنکس که تو را دارد پس چه ندارد و هر که تو را ندارد پس چه دارد ؟
اسرا در خدمت به برادران خود حقیقتا جلوه های خوش ایثار را نشان می دادند . اگر کسانی مجروح و معلول بودند یا افرادی سن و سالی داشتند بی منت از خدمت همسنگرانشان بهره می بردند .
 این شد که رهبر انقلاب سال ها بعد در جمع صدها آزاده گفت ؛ "شما برادران عزیز؛ گوهرهای بازیافته‌ی از ذخیره‌ی ایمان در جمهوری اسلامی. در طول قرنهای متوالی، یک عنصر جامدِ بی ارزش تبدیل میشود به الماس؛ در صورتی که استعداد آن را داشته باشد. دوران اسارت، کوتاه شده‌ی قرنهائی است که انسانهای بااستعداد را تبدیل کرده است به الماسهای درخشان: آزادگان. خوشوقتم از دیدار امروز، و متأسفم از اینکه کم توفیق پیدا کردیم شما عزیزان آزاده را در جلساتی شبیه این زیارت کنیم.

به وسیله‌ی جمع شما در این جلسه‌ی معنوی و صمیمی و برادرانه، سلام عرض میکنم به همه‌ی آزادگان سراسر کشور؛ قریب چهل هزار آزاده‌ی باارزش و رنجدیده و تربیت شده در دوران سختی.
اما نکته نهایی که در این مقال موجز قابل یاد آوری است و جای شکر فراوان دارد آن است که اکثریت قریب به اتفاق آزادگان پس از بازگشت از اسارت بی آن که دچار رخوت و افسردگی و بی نشاطی ناشی از آن دوران سیاه زندان های بعثی گردند در سنگر آموزش و تحقیق  و خدمت و تمسک به ارزش ها و فعالیت های دینی اجتماعی انقلابی و سیاسی و..جزء موفق ترین و سالم ترین افراد و  اقشار بوده اند .
یادی هم بکنم از خانواده های صبور ازادگان چه در ایام اسارت و چه پس از ان که عموما یار و همراه و رفیق و شفیق آزادگان بوده اند . گر چه همگی به حال معنوی خانواده شهدا عبطه می خوریم و برای رنج های ناشی از فراق عزیزانشان اجر بی پایان طلب می کنیم .
 در پایان سی و یکمین سالروز بازگشت آزادگان عزیز به مام میهن را به همه همسنگران صبور و مومنم تبریک می گویم یاد شهیدان و متوفیان ازاده و بویزه روح جاری در کالبد اسرا عزیز سفر کرده حاج سید علی اکبر ابوترابی ره را گرامی می دارم و از همه ملت ایران و مسوولان امر  و بویژه رهبر نازنین بابت این همه محبت با تمام وجود سپاسگزاری می کنم .

اگر خوشت اومد لایک کن
0
آخرین اخبار