شیطان فرانسوی به دنبال تجزیه ایران

هشت آبان ماه بود که مسیح علینژاد در صفحه توئیتر خود از دیدار با برنارد لوی، متخصص تجزیه کشورها، خبر داد. این میلیاردر یهودی‌ همواره بازیگر اصلی طرح‌های صهیونیستی در کشورهای اسلامی به منظور تجزیه و جنگ‌افروزی بوده است.

به گزارش راه شلمچه، زمستان سال ۲۰۱۱، طرابلس پایتخت لیبی؛ معتصم، پسر پنجم قذافی که همزمان مشاور امنیت ملی لیبی نیز بود، هراسان و آشفته وارد باب‌العزیزیه شد و حدفاصل درگاه ورودی تا اتاق پدر را دوید تا یک خبر تلخ و ناگوار را به سرهنگ منتقل کند. او وارد اتاق شد و پدر را درحالی‌که مشغول صحبت با دو تن از افسران نظامی بود صدا زد و آنچه را که حاملش بود به وی ابلاغ کرد. سکوت بر اتاق حاکم شد و سرخی چهره‌ی قذافی که نشان از عصبانیت شدیدش بود می‌گفت که او پس از شنیدن صحبت‌های معتصم، در گرداب سختی گرفتار شده که پایه‌های حکومتش را بیش از پیش به لرزه خواهد انداخت. اما تاریخ نشان داده بود که او در تقابل با قدرت‌های بزرگ سرشوریده‌ای داشته که به این سادگی عقب‌نشینی نخواهد کرد. او برای تحقق این امر که ناشی از پایه‌های فکری ضدامپریالیستی‌اش بود حاضر بود دست به هرکاری زده و خود را نیز فدا کند.

 

                 

 

به گزارش رجانیوز؛ ۱۹ مارس ۲۰۱۱ شورای امنیت سازمان ملل پس از آنکه قطعنامه‌ی اول علیه لیبی را بی‌تاثیر دانست، تصمیم گرفت تا از تحریم همه‌جانبه‌ی غیرقهری عبور کرده و با پیش‌فرض استفاده از همه‌ی اقدامات ضروری قطعنامه‌ی دوم را علیه این کشور امضا کند.

 

قطعنامه‌ای که در امتداد آن مجوز توسل به زور علیه لیبی را صادر کرده و وضعیت این کشور را تهدید علیه صلح و امنیت بین‌الملل تلقی می‌کرد. نهایتا هم توسط ائتلافی از چند کشور عملیات نظامی با شلیک بیش از ۱۱۰ موشک کروز توسط آمریکا، بریتانیا و فرانسه آغاز شد.

 

این حمله‌ی همه‌جانبه مشخصا در پشت‌صحنه‌ی خود کینه و عصبانیت شدیدی را به همراه داشت که غربی‌ها و در راس آنها آمریکا و فرانسه از قذافی و حکومت وقت لیبی به دل گرفته بودند. حجم این عصبانیت به حدی شدید بود که این کشورها برای بمباران هوایی خود اصلا حضور نیروهای عادی را نیز درنظر نگرفته و موشک‌ها کروز خود را بر سر لیبیایی‌های بعضا معترض به حکومت نیز انداختند.

 

                       

قذافی در طول دوران حکومت خود بارها علیه منافع کشورهای غربی و استکبار جهانی قدم برداشته و حرکت خود را خلاف جریان آب این نظم جهانی تنظیم می‌کرد.

 

فلسفه‌ی سیاسی سوسیالیستی او که در کتاب سبز به تشریح آن پرداخته، خود موید عمق اختلاف گفتمانی وی با غرب بوده و اختلافات به‌وجودآمده نیز از همین نقطه آغاز شد.

 

               

 

حمایت علنی از ایران در جنگ با عراق و ام‌القرای جهان اسلام نامیدن ایران، حمله به رئیس جمهور آمریکا و سخن‌گفتن از تروریسم رونالد ریگان، حمایت از ارتش آزادی‌خواه ایرلند در تقابل با بریتانیا، حمایت از فلسطین و ارسال کمک به آنها در جنگ اعراب و اسرائیل و از همه مهمتر قطع صادرات نفت و تحت فشار قرار دادن اتحادیه اروپا از مهمترین مواردی است که باعث حمله‌ی کشورهای غربی به خاک لیبی شد.

 

           

 

در طرف دیگر نیز غرب به رهبری آمریکا پس از واقعه‌ ۱۱ سپتامبر و حمله به پنتاگون و برج‌های دوقلو برای کنترل کشورهای ناسازگار با خود ترویج دموکراسی و مهار تروریسم را بهانه کرد؛ بهانه‌هایی با هدف تامین امنیت بین‌‍‌المللی و حفظ اقتدار جهانی خود که زمینه‌‎ساز عملیات نظامی به منظور سرنگونی کشورهای ناسازگار شد. همه‌ی اینها نهایتا باعث سقوط قذافی و سوارشدن غرب برموج اعتراضات مردمی و به نابودی کشاندن لیبی شد.

 

                   

 

آنچه که در این مقطع به عنوان مثال قابل ذکر است، شاخص توسعه‌ی انسانی پس از سقوط قذافی بوده که سازمان ملل متحد لیبی را در رتبه‌ی ششم آفریقا و صدودهم جهان قرارداد. جالب آنکه این کشور در روزهای پایانی حکمرانی معمر قذافی در همین شاخص رتبه‌ی اول آفریقا و پنجاه و سوم جهان را در اختیار داشت. 

 

             

 

میلیاردر یهودی استراتژیست اصلی سقوط قذافی

در شکل‌گیری و عملیاتی شدن این تئوری، فیلسوفان و استراتژیست‌های مختلفی نقش داشتند. اما یکی از این افراد نقش بارزتر و برجسته‌تری نسبت به سایرین داشت که در تحریک ناتو و غرب برای حمله به لیبی، جنگ عراق و حضور در کوهستان‌های کردستان، کشتار گسترده و جنگ در افغانستان، پیاده‌سازی طرح‌های تجزیه‌طلبانه صهیونیست‌ها و غرب در الجزایر، سودان، سومالی، اریتره و نهایتا جنگ بوسنی و هرزه‌گوین و قتل‌عام مسلمانان بروزو ظهور جدی و ملموسی داشت؛ «برنارد هنری لوی».

 

 

                   

 

برنارد هنری لوی میلیاردر یهودی‌تبار فرانسوی که همواره بازیگر اصلی طرح‌های صهیونیستی در کشورهای اسلامی به منظور تجزیه، جنگ‌افروزی و یا دست‌نشاندن حکام وابسته و مواجب بگیر بوده است، هرجا پانهاده با خود جغد شوم جنگ و کشتار و ناامنی را نیز به عنوان سوغاتی به میزبانان هدیه داده است.

 

                   

 

عبدالباری عطوان درباره‌ی او می‌گوید: «مهم‌ترین نکته این است که لوی در ورای این مأموریت، رویکرد‌های یهودی و صهیونیستی خود را دنبال می‌کند و در راستای خدمت‌رسانی به امنیت کابینه اشغالگر اسرائیلی و ثبات آن قدم بر می‌دارد و اصرار زیادی به ایجاد مناسبات دیپلماتیک میان تل‌آویو و رژیم جدید لیبی دارد که قرار بود به نقل از وی بعد از «دیکتاتوری نظامی و فاسد» لیبی در این کشور روی کار آید. او شاهکار خود را در تبدیل کردن این کشور به یک دولت شکست خورده و غارت ۳۰۰ میلیارد دلار از سپرده‌های این کشور به سرانجام رساند. طرح‌های او نهایتا باعث به خاک و خون کشیده شدن ده‌ها هزار نفر از مردم لیبی و آواره کردن میلیون‌ها نفر شد».

 

شیطان فرانسوی به دنبال لیبی‌سازی ایران

هشت آبان ماه بود که مسیح علینژاد در صفحه توئیتر خود از دیدار با برنارد لوی، متخصص تجزیه کشورها، خبر داد. وی پیرامون این دیدار نوشت که «با برنارد هنری لویی، درباره اثربخشی حمایت‌های غرب از اوکراین در مقابل روسیه بحث کردیم. اما غرب و اروپا از اقدام علیه جمهوری اسلامی که صدها معترض را می‌کشد و به روسیه پهباد می‌فروشد امتناع می کند، اتحادیه اروپا باید انقلابی را که در ایران رخ می‌دهد را تشخیص دهد و به رسمیت بشناسد».

 

دست به دامان کشورها و دولت‌های بیگانه شدن راهبرد اپوزیسیون در طول این سال‌ها بوده است تا پروژه‌ی براندازی به نتیجه برسد حتی اگر هزینه این پروژه چندپاره شدن خاک ایران و سیاه شدن روزگار مردم باشد؛ از مسیح علی‌نژادی که دست پرورده‌ی جبهه‌ی اصلاحات است گرفته تا نازنین بنیادی که زمانی در موزیک ویدئوهای اروتیک هنرنمایی می‌کرد جملگی برمبنای این راهبرد حرکت کرده و برای پیش‌برد آن از هیچ تلاشی مضایقه نمی‌کنند.

 

بنظر می‌رسد بعد از این دیدار جریان ضدانقلاب بیش از پیش از پشتیبانی‌های مالی و سیاسی به خصوص در اروپا، به واسطه به میدان آمدن لوی، بهره‌مند شود. اما آنچه که در این بین جریان معاند و دشمنان مردم ایران به آن توجهی ندارند تفاوت‌های جامعه ایرانی با کشورهایی همچون لیبی و سوریه است. آنچه که در میدان سبز طرابلس رخ داد در میدان انقلاب ایران عملیاتی نخواهد شد. 

 

حاکمیت اسلامی در ایران متفاوت از حکومت سوسیالیستی به ارث مانده از حکمرانی کمونیسم شوروی است. بدنه‌‌ی اجتماعی ایران نیز همچنان با وجود انتقادات وارده بر کارگزاران میانی پای کار نظام اسلامی ایستاده‌اند و در پیچ‌‍‌های تاریخی حساس نقش خود را به سان یک منجی و ولی‌نعمت نظام اسلامی ایفا می‌کنند. 

 

                                           

 

این برگ برنده‌ای است که قذافی و لیبی از آن محروم بودند. اصلا این اعتراضات سراسری مردم لیبی بود که به غربی‌ها این فرصت را داد تا از اعتراضات سواستفاده کرده و آن را در جهت منافع خود به حاشیه ببرند. حال این مقوله در ایران اسلامی عملا رنگ باخته و نمود و ماهیت عینی آن عملا موضوعیت ندارد.

اگر خوشت اومد لایک کن
0
آخرین اخبار