به گزارش راه شلمچه، آن هنگام که خورشید از پشت ابرهایِ تیره روزگار طلوع کرد و شرنگ مرگ را به کام سیاهی ریخت؛ شب کینه نور را به دل نشاند و بَذر فتنه را در زمینِ عشق کاشت. هنوز حلاوت فجر آزادی را درست نچشیده بودیم که بعثیهای متجاوزِ عراق با خنجرِ شقاوت به میهن مان تاختند و خواستند انفجار نور را با دستهای پلیدشان خاموش کنند غافل از آنکه مردم ایران دیگر آن قدر صفدر و دلیر شده بودند که از هیچ قدرتی جز خدا باک نداشته باشند و در برابر هیچ گردنکشی سر فرود نیاورند؛ دشمن که یاغی شد؛ مردم سُرمه شجاعت بر دیدگان نجیب خویش کشیدند و جان و مال و فرزندان شان را فدای سرزمین شان کردند. شوری الهی در سینهها موج زد و کبوترانِ عاشق، فوج فوج در آسمانِ نيلگونِ شهادت به طیران درآمدند.
26 آبان ۱۳۵۹ مصادف با سالروز شکست حصر و آزادسازی شهر سوسنگرد از محاصره دشمن است. روز ثبوت عشق به ولايت و روز تبلور عقيده و به نمايش گذاشتن بالاترين درجه ايثار و گام نهادن در راه جهاد با كفر. بیشک خونِ شهدای ما امتداد همان خونهای مطهری است كه در نينوا ريخته شد و از هرقطره آن خونِ مقدس، پرچمي برافراشته شد كه در تمامي تاريخ، مظلومان براي رهايي از ظلم، آن را به اهتزاز درآوردند.
بعثیها از همان ابتدای جنگ قصد تصرف بخشهایی از خاک ایران اسلامی و خیال خام رسیدن به تهران و یا حداقل تصرف خوزستان را در سر میپروراندند و با تمام قوا از چند جبهه خاک مقدس ایران اسلامی و مناطق مرزی را زیر آتش گلوله قرار دادند. دشمن بعثی میخواست در وهله اول از محور بستان- سوسنگرد-حمیدیه، وارد شود و اهواز را به تصرف خود درآورد.
اولین حمله دشمن کی بود؟
بعثیها اولین بار در ششم مهر ۱۳۵۹ یعنی هفت روز پس از شروع جنگ، سوسنگرد را به اشغال خود درآوردند و سرمست از پیروزی زودگذر بهسوی اهواز حرکت کردند، لشکر ۹ زرهی دشمن با سرعت به طرف اهواز پیشروی میکرد. اما مقاومت و پایمردی رزمندگان وکمکهای مردمی باعث شد تا با وجود رسیدن به ۲۵ کیلومتری اهواز در شهر حمیدیه متوقف شود.
با رسیدن واحدهای زرهی دشمن به شمال اهواز، امام خمینی رحمتالله علیه از جوانهای اهوازی خواستند تا شهرشان را از خطر اشغال توسط دشمن رهایی بخشند. پیام امام قاطع و تهییجکننده بود: «مگر جوانان اهوازی مُردهاند که دشمن شهرشان را اشغال کند». وقتی پیام امام به رزمندهها ابلاغ شد، شهید علی غیوراصلی، از نیروهای زبده ارتش که به عضویت سپاه درآمده بود، تعداداندکی از رزمندگان را بسیج کرد تا طی یک عملیات چریکی، نیروهای عراقی را از شمال اهواز فراری بدهند.
این عملیات که از آن با عنوان شبیخون «غیوراصلی» یاد میشود، نهم مهر ۱۳۵۹ انجام گرفت و منجر به عقبنشینی ۶۵ کیلومتری نیروهای دشمن در شهر حمیدیه تا پشت شهر بستان شد. دشمن که تصور میکرد پیشروی سریعش به عمق خاک ایران نقشه رزمندگان برای به دامانداختن او بود، چنان با عجله عقبنشینی کرد که بسیاری از ادوات زرهی خود را جا گذاشت. در خلال این عقبنشینی، سوسنگرد نیز تنها سه روز پس از اولین اشغال آزاد شد. اما علی غیوراصلی در حین عملیات شناسایی برای تعقیب دشمن بعثی به شهادت رسید چون نیروی عمدهای در این منطقه وجود نداشت تا مانع ورود مجدد دشمن به خاک کشورمان شود، بعثیها مدتی بعد راه رفته را بازگشتند و سوسنگرد برای دومین بار در خطر اشغال قرار گرفت.
اشغال بخش عمده شهر و محاصره آن
دشمن پس از چند هفته مجددا عملیات خود را از سر گرفت و موفق شد با اشغال شهر مرزی بستان و دهلاویه خود را به پشت سوسنگرد از محور غربی شهر برساند و از سوی دیگر با عبور از رودخانه کرخهکور خود را به جاده اصلی سوسنگرد به اهواز رسانده و با قطع نمودن این جاده در ابوحمیظه در روز بیست و سوم مهر شهر را از شرق مورد تهدید قرار داده و وارد شهر بشود. بدین ترتیب شهر از سه محور شرق-غرب و جنوب محاصره شد و بخش عمدهای از شهر هم به اشغال دشمن درآمد.
نبرد نابرابر تن باتانک توسط مدافعان محدود بومی و غیر بومی درشهر که محاصره شده بودند، باعث شد تا سوسنگرد از آشغال کامل رهایی یابد.
اما واحدهای زرهی از لشکر ۹ زرهی دشمن سرسختانه جنگیده و تلاش داشتند تا این مقاومتهای رزمندگان را در هم شکسته و با اشغال کامل و عبور از آن به طرف اهواز پیشروی کرده و به همراه ديگر لشکر دشمن که از محور طلاییه خود را به نزدیکی شهر رسانده بود، اهواز را اشغال نمایند.
در آن هنگام حدود ۳۰۰ نفر از رزمندگان سپاه و بسیج که از شهرهای مختلف خود را برای دفاع از این شهر رسانده بودند و نیروهای بومی عرب زبان در سوسنگرد مقاومت میکردند. در این هنگام نبردهای خیابانی بین مدافعان شهر باتانکها و زره پوشهای عراقی آغاز گردید و حماسههای بسیاری خلق شد.
با شدت یافتن محاصره سوسنگرد، نیروهای داخل شهر به فرماندهی سرلشگر شهید اسماعیل دقایقی فرمانده سپاه این شهر و سردار شهید علی تجلایی فرمانده عملیات سپاه و فرمانده نیروهای اعزامی از تبریز به مقابله با دشمن پرداختند ولی از آنجایی که عراقیها ابوحمیظه را اشغال کرده و با قطع جاده مواصلاتی به اهواز امکان پشتیبانی از رزمندگان عملا ناممکن بود و رسوخ برخی از نیروهای دشمن به داخل شهر، وضعیت مدافعان هر لحظه وخیمتر میشد. در چنین شرایطی اخبار محاصره سوسنگرد و وضعیت وخیم رزمندگان که هر آن امکان قتل عام آنها میرفت توسط آیتالله خامنهای به عنوان نماینده حضرت امام خمینی در شورایعالی دفاع و آیتالله شهید مدنی به اطلاع حضرت امام رسید. از این رو ایشان در شامگاه ۲۵ آبان به صراحت دستور فرمودند: «سوسنگرد باید تا فردا آزاد شود».
چمران و آزادی سوسنگرد
شهید دکتر چمران که در زمان اول انقلاب به سوسنگرد آمده بود و در مسجد جامع شهر برای مردم پیرامون لبنان، انقلاب و عقاید جهادی شیعه سخنرانی نموده وخاطرات مردم سوسنگرد و احترام آنها را هنوز به یاد داشت. از این که شنیده بود ارتش عراق به سوسنگرد حمله کرده و مردم را قتل عام میکند سخت متاثر میشود.
این سردار سرافراز لشگر اسلام که به عنوان دیگر نماینده حضرت امام در شورایعالی دفاع در اهواز مستقر و از نزدیک با حضور در خطوط مقدم درگیری با دشمن، اوضاع را از نزدیک رصد میکرد و آیتالله خامنهای در تلاش بودند تا با وارد نمودن تيپ ۲ لشکر ۹۲ خوزستان بتوانند شهر را از محاصره نجات بخشند
شهید چمران در خاطرات خود نقل کرده است: در جریان محاصره سوسنگرد من تصمیم گرفتم با هلیکوپتر در وسط عراقیها بنشینم اما خلبان هلیکوپتر حاضر نمیشد مرا آنجا ببرد. یکی از هدفهای من این بود که حتی اگر حلقه محاصره را نشکنم خود را وارد سوسنگرد کنم و با افرادی که در سوسنگرد هستند همراه باشم و هرچه بر آنها پیش آید برای من نیز پیش آید.
او دقیقا مانند کاری که در پاوه انجام داد و با هلیکوپتر وسط حلقه محاصره دشمن نشست این کار را در لبنان هم انجام داده بود که در وسط حلقه محاصره فالانژهای جنایتکار رفت و چند روز داخل حلقه محاصره بود و باز برای کمک بیرون آمد و دوباره به حلقه محاصره رفت تا جریانها به روش دیگری شد این بار میخواست در سوسنگرد انجام دهد.
نقش مقام معظم رهبری در آزادسازی سوسنگرد
برای عملیات آزادسازی سوسنگرد قرار شد با مشارکت سپاه و تیپ 2 لشکر 92 زرهی خوزستان و نیروهای ستاد جنگهای نامنظم اقدام شود، همه هماهنگیها برای انجام عملیات و نجات مدافعان از سوی آیتالله خامنهای و شهید چمران انجام گرفته و قرار بود فردا صبح نیروی اصلی عملیات که همان تیپ 2 زرهی 92 بود حمله خود را به سوسنگرد آغاز کند، اما حوالی ساعت 12 شب فرمانده لشکر 92 زرهی امیر سرتیپ غلامرضا قاسمینو در تماس تلفنی با ایشان اظهار داشت که فرمانده نیروی زمینی ارتش تیمسار ظهیرنژاد گفته است که تیپ 2 نباید در عملیات شرکت کند و چون احتمال انهدام تیپ وجود دارد به دستور بنیصدر باید از شرکت در این عملیات خودداری کند.
با این دستور عملاً عملیات لغو میشد و سوسنگرد نیز سقوط میکرد و همه مدافعان به شهادت میرسیدند. بلافاصله آیتالله خامنهای در تماس تلفنی این مسئله را با امام خمینی رحمتالله علیه در میان میگذارند و امام هم فرمودند: «سوسنگرد باید تا فردا آزاد شود.»
آیتالله خامنهای هم فوراً نامهای به فرماندهی لشکر ۹۲ زرهی مینویسند که:
«شنیدم تیمسار ظهیرنژاد به شما تلفن کردهاند که تیپ ۲ فردا وارد عمل نشود مگر بنا به امر. و منظورشان امر آقای رئیسجمهور است. من این عدول از تصمیم عصر را قابل توجیه نمیدانم. این بهمعنای تعطیل یا به ناکامی کشاندن عملیات فردا است. استعداد دشمن چنان است که آن دو گروهان پیاده یارای کار درستی در برابر آن ندارند و اگر تیپ وارد عمل نشود در حقیقت تک انجام نگرفته است. صبح اگر برای تصمیم نهائی بخواهیم منتظر آمدن تیمسار ظهیرنژاد بمانیم وقت خواهد گذشت. جوانان ما در سوسنگرد حداکثر تا صبح مقاومت خواهند کرد و صبح زود اگر ما قدری بار دشمن را سبک نکنیم همه نابود خواهند شد و شهر کاملاً سقوط خواهد کرد. خلاصه اینکه به نظر و تشخیص ما کار باید به همان روال که عصر صحبت شد پیش برود و تیپ آمادهباشد که صبح وارد عمل شود. در غیر این صورت مسئولیت سقوط سوسنگرد با هر کسی است که از این تصمیم عدول کرده است.
سیدعلی خامنهای»
دکتر چمران نیز در نامهای مینویسد: «من رسماً اعلام جرم میکنم؛
به نام نماینده امام و نماینده شورای عالی دفاع از این همه اهمال و اتلاف وقت و به هدر رفتن خون جوانان شکایت دارم؛ چند روز است که فریاد میکشم تا بالاخره دیشب جوابی شنیده شد، امروز انتظار عمل داشتم، متأسفانه نشد، امروز صبح در حضور سرکار و سرهنگ شهبازی ایرادات و نظرات خود را گفتم، و شما فکر کردید و جواب دادید که فردا صبح زود انجام میشود و الان میبینم که میخواهند به تأخیر بیندازند و این یعنی مرگ ۵۰۰ جوان و سقوط سوسنگرد و حمیدیه و اهواز و من در این صورت همه شما را در مقابل خدا و خلق مسئول میدانم.
دکتر چمران»
وقتی امام خمینی رحمتالله علیه دستور آزادسازی سوسنگرد راصادر کرد با وجود تانکهای کم و تجهیزات ناکافی همه دست به دست هم دادند و بالاخره سوسنگرد آزاد شد. این اولین عملیاتی بود که ارتش و سپاه و بسیج و نیروهای نامنظم شهید چمران و عشایر غیور سوسنگرد در آن یک عملیات مشترک را تجربه کردند و نشان دادند که نیروهای سپاه و ارتش و نیروهای بسیج مردمی میتوانند با اتکا به نیروی لایزال الهي و همکاری با همدیگر سرزمینهای اسلامی ایران را از چنگ دشمن خونخوار بعثی آزاد نمایند و دشمن را از تجاوز وحشیانه خود پشیمان نمایند و صدام که تصور خام تصرف خوزستان و سقوط جمهوری اسلامی را در سر میپروراند به یاری خداوند این آرزو را با خود به گور ببرد.
نتیجه آزادسازی سوسنگرد
در نتیجه موفقیت و پیروزی رزمندگان اسلام در شکستن محاصره سوسنگرد باعث شد تا سرنوشت بعدی نبردهای این منطقه تغییر کند زیرا اگر دشمن موفق میشد، سوسنگرد را اشغال کند، میتوانست با پیشروی خود در محور سوسنگرد- حمیدیه، شهر اهواز را از طرف غرب مورد تهدید جدی قرار دهد.
همچنین پس از شکست محاصره سوسنگرد، ارتش بعث از حالت «تهاجمی» به حالت «دفاعی» تغییر روش داد و در تمامی منطقهها، اقدام به ایجاد مواضع مستحکم پدافندی کرد و اینگونه پرونده بلندپروازیهای حزب بعث برای اشغال خوزستان بسته شد.
شهید چمران درخصوص آزادسازی سوسنگرد اظهار میکند: این پیروزی بزرگ، نتیجه قطعی همکاری و هماهنگی نزدیک میان نیروهای ارتش و نیروهای مردمی (سپاه و چریک) بود. هیچیک بهتنهایی قادر نبود چنین موفقیتی را تامین کند.
منبع؛ کیهان