به گزارش راه شلمچه، پس از تشییع با شکوه و بی نظیر سردار سربلند مقاومت و همچنین حملهی کوبندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به مواضع نیروهای آمریکایی در عراق، دشمنان تحقیرشدهی ایران که هیمنهی هالیوودی خود را از دست رفته میبینند، این روزها خشمگینانه قصد انتقام گرفتن از مردم داغدار ایران و نظام اسلامیشان را دارند.
در این بین یکی از بازوهای پروپاگاندای رسانهای و جنگ روانی آنها، مثل همیشه سلبریتیهای اجارهای هستند.
این بار پای یک معاملهی دو طرفه در میان است؛ دشمنان ایران با استفاده از این سلبریتیهای اجارهای، بر طبل جنگ رسانهای محکمتر خواهند کوبید و در طرف دیگر، سلبریتیهای ورشکسته و بی هنر، برای سر زبان انداختن نام خود فرصت دوبارهای خواهند یافت.
چند روزی است که خبر انصراف بعضی از به اصطلاح هنرمندان، از حضور در جشنوارههای هنری فجر، به صورت گسترده در فضای مجازی مخابره میشود که در این میان انصراف برخی بازیگران و فیلمسازان سینمای ایران از حضور در سی و هشتمین جشنوارهی فیلم فجر، بیش از همه به چشم آمده است.
این منصرفان! شرایط متفاوتی دارند. بعضی از آنها مثل سارا بهرامی، پگاه آهنگرانی و سارا خوئینیها، اصلا فیلمی در جشنواره ندارند!
آنها میخواهند از آب گلآلود ماهی بگیرند و حالا که در هیچ فیلمی حضور ندارند، حداقل به بهانهی همراهی با مردم، اسم فراموششده و بی اهمیت خود را، دوباره بر سر زبانها بیاندازند.
عدهای دیگر هم روغن ریخته را نذر امامزاده کردهاند. مسعود کیمیایی که حداقل خودش آخرین باری را که در جشنوارهی فجر حضور داشته و به خاطر فیلمهای ضعیفش هو شده، یادش نمیآید، از حضور در جشنواره انصراف داده است.
هرچند متاسفانه با مخالفت تهیهکنندهی فیلم، فیلم کیمیایی فقط از بخش کارگردانی جشنواره کنار خواهد رفت و متاسفانه امسال هم باید شاهد فیلمی از این فیلمساز تمام شده در جشنواره باشیم.
عبدالرضا کاهانی هم شرایطی مشابه کیمیایی دارد. او که سالهاست برای اکران نشدن و جنجالهای پس از توقیف فیلمهایش فیلم میسازد، اعلام کرده است که به احترام «مردم عزادار و ستمدیده» در جشنواره حضور نخواهد داشت.
او که سابقهی وطنفروشی در جشنوارهی فیلم کارلووی واری چک را پس از فتنهی 88 در کارنامه دارد، کاش بداند که اگر واقعا به مردمش احترام قائل است، باید پیش و بیش از هر چیزی، این احترام را در فیلمهایش نشانمان دهد.
آخرین فیلمی که از کاهانی اکران شده، فیلم «خانم یایا» است که در تایلند فیلمبرداری شده و یکی از بی سر و تهترین فیلمهای سالهای اخیر سینمای ایران است، فیلمی که هیچ منتقدی حاضر به دفاع از آن نشد. علاوه بر این، نارضایتی تماشاگران از این فیلم کاهانی که در صفحهی مجازی او قابل رویت است، شاهد دیگری است بر این که امثال کاهانی هیچ احترامی برای وقت و پول مردم قائل نیستند.
تعداد دیگری از انصرافهندگان سینمای ایران هم از بی توجهی مردم و رسانهها رنج میبرند. در این میان شهرام مکری که چندی پیش فیلم «هجوم» را در جشنوارهی برلین داشت و فیلمش با کاندید شدن در بخش «بهترین فیلم همجسبازانه» این جشنواره، بزرگترین دستآورد حرفهای او را رقم زد، از همه جالبتر است.
او در متن انصراف خود نوشته است: «اینترنت ایران از 25 آبان تا 3 آذر قطع بود و من روز 4 آذر اعلام کردم که فیلم «جنایت بی دقت» در جشنوارهی امسال ثبتنام نمیکند... امروز برای احترام به خانوادهها و جامعهی داغدار ایران، همسو با سایر همکارانم از ته ماندهی حضورم در جشنوارهی فیلم فجر به عنوان تماشاگر هم انصراف میدهم.»
از این متن بی توجهی به موضع 4 آذر مکری به وضوح به چشم میآید و اگر کسی به آن اقدام توجه میکرد، شاید مکری مجبور نمیشد که علاوه بر تهماندهی آبرویش، تهماندهی حضورش در جشنوارهی فجر را هم به میدان بیاورد.
پیمان معادی یکی دیگر از بازیگرانی است که از حضور در جشنوارهی فجر انصراف داده است. او نوشته است: «من با کدام دل شاد بروم جشنواره که جشن بگیرم؟» هرچند از به هم خوردن جشن آقای معادی متاسفیم، اما به نظر میرسد که مردم در روزهای سختی که دولت مورد حمایت همین حضرات برایشان رقم زده بود هم آنچنان دل و دماغی برای شادی نداشتهاند.
مثلا روزهایی که عکسهایی از آقای معادی در آغوش بازیگر زن آمریکایی-کریستین استوارت-منتشر شد و یا عکسهایی که همین چند روز پیش این بازیگر دو ملیتی از اروپاگردی به همراه پسرش در فضای مجازی گذاشته بود. آیا مردم ایران که مشکلات جدی معیشتی دارند، با دیدن این عکسها حس خوبی پیدا میکنند و شاد میشوند؟ شما اصلا میتوانید با زندگیهای آنچنانیای که با پول مردم ایران در داخل و خارج کشور برای خودتان ساختهاید، درد مردم را بفهمید؟
در این بین جا دارد به برخی از پاپاراتزیها و به اصطلاح منتقدین سینما هم اشاره کنیم. یکی از این منتقدین امیر پوریا است. منتقدی که حتی در بین شاگردانش هم بیش از سواد نداشتهی سینمایی، به فحاشی معروف است.
پوریا که به گزارش تسنیم مدتی است در ترکیه زندگی میکند و در صدد پیوستن به تلویزیون سعودی ایران اینترنشنال است، گویا برای دم تکان دادن و کسب شرایط لازم برای پیوستن به وطنفروشان اجارهای شاغل در این تلویزیون، مامور هدایت پروژهی انصراف دستهجمعی از جشنوارهی فجر شده است.
شنیدهها حاکی از آن است که پوریا با تعداد زیادی از اهالی سینما تماس گرفته و از آنها خواسته است که از شرکت در جشنواره انصراف دهند.
او حتی در حساب توییترش، استعفاهای غیر سینمایی را هم منعکس میکند. از استعفای یک گویندهی صدا و سیما، تا استعفای معاون آموزشی یک بیمارستان!
امیر پوریا در آخرین اقداماتش در پی اثبات وفاداری به دشمنان ایران، ویدئویی از صحبتهای چند سال پیشش در شبکهی چهار سیما منتشر کرده و مدعی شده که در آن برنامه، شجاعانه به نقد سیاستهای سینمایی وزارت ارشاد پرداخته است.
او البته از حضورهای پر تعدادش در برنامههای بسیار پر بینندهتری مثل هفت، چیزی نگفته و توضیح نداده که چطور به یک باره و بعد از مهاجرت به فکر اپوزیسیون شدن افتاده است.
پاپاراتزی فرصتطلب بعدی امیر قادری است. منتقدی که به کاسبکاری و نان به نرخ روز خوری معروف است. او که سابقا طرفدار سیاستهای سینمایی شمقدری در دولت احمدینژاد بود و تا همین یکی دو ماه پیش در برنامهی نقد سینما حضور پیدا میکرد، اعلام کرده که رسانهی زرد سینماییاش، جشنوارهی فیلم فجر را پوشش نخواهد داد.
عدهی دیگری از اهالی سینما هم در این روزها با روشهایی متفاوت، دشمنان ملت را همراهی کردهاند. سعید روستایی که به لطف جوایزی که در جشنوارهی فجر کسب کرد، توانست قبل از سی سالگی به شهرت برسد، در صفحهی مجازیاش و با یک انشای سوزناک، از اوباشی که در تجمعات غیر قانونی روزهای اخیر شرکت داشتند، حمایت کرده است.
جعفر پناهی از حضورش در تجمعات غیرقانونی فیلم پخش کرده و درمیشیان که فیلمش را به جشنوارهی فجر راه ندادند، در مقابل دانشگاه امیرکبیر، اوباش هنجارشکن را همراهی کرده و با فراموش کردن بودجهای که برای ساخت فیلم لانتوری از بنیاد سینمایی فارابی گرفته بود و همچنین درخواست بودجه از همین سازمان برای فیلم آخرش، هشتگ #وابسته_نیستم را منتشر کرده است.
رخشان بنیاعتماد در صفحهی مجازیاش فراخوان تجمع غیرقانونی دادو... .
ترانه علیدوستی اما از همه وقیحتر است، او که فرزندش را در کانادا به دنیا آورده، در پروژهی کثیف سریال شهرزاد حقوق میلیاردی از داماد وزیر گرفته، از صاحبان مجموعهی لوکسی در باغ فردوس است که قیمت ملک در آن به 70 میلیون هم میرسد و...، در صفحهی مجازی اش نوشته است: «ما شهروند نیستیم. هیچوقت نبودیم. ما اسیریم. میلیونها اسیر.»
شما نه خانم علیدوستی، اما مردم اسیر مشکلات معیشتیشان هستند، شما برای سریال شهرزاد ماهی 90 میلیون تومان-که در آن زمان حقوق پنج سال یک کارگر بود-حقوق میگرفتید، حقوقتان را هم کسی میداد که در اختلاس صندوق فرهنگیان از متهمان اصلی بود. بله خانم علیدوستی، آن معلم و کارگری اسیرند که حقشان را امثال شما خوردهاید.
کلیدواژهی سلبریتیهای اجارهای «مردم» است. آنها مدعیاند که در کنار مردم، عزادار جانباختگان حادثهی تلخ هواپیمای اوکراینی هستند؛ سئوال اینجاست که چرا همان روزی که این اتفاق تلخ رخ داد، عزادار نشدند و بعد از چند روز یاد عزاداری افتادند؟
سوال دیگر این است که مردم چه کسانی هستند؟ آن سیل دهها میلیونی تشییع کنندهی سردار فداکار وطن، یا چند صد اوباشی که قصد ناامن کردن کشور و لیبی و سوریهسازی ایران را دارند؟ چرا پس از شهادت سردار سلیمانی، هیچ کدام از این "هنرمندان مردمی"، در غم مردم شریک نشدند و حتی یک پیام ساده ندادند؟
سلبریتیها که با اقداماتشان در انتخابات مختلف، مقصر بسیاری از مشکلات امروز مردم هستند، به جای پذیرفتن مسئولیت و عذرخواهی از مردم، طلبکارانه پشت نقاب مردمیشان همسو با دشمنان ملت ایران حرکت میکنند و قصد فریب مردم را دارند.
در همهی این سالها، این افراد با جوایزی که در جشنوارهی فجر گرفتهاند به شهرت و نان و نوا رسیدهاند و امروز به جای ایستادن در کنار مردم، تکهای از پازل جنگ روانی و رسانهای دشمن شدهاند.
هرچند پیش از این هم آنها با فیلمهای سراسر چرک و سیاهنمایشان، هم جهت با دشمنان مردم، ایران را جهنمی ترسیم کردهاند که زندگی در آن ممکن نیست و تنها راه نجات مهاجرت است. باید عدم حضور سلبریتیهای پولی در جشنوارهی فیلم فجر را به فال نیک گرفت. این جشنواره بی حضور این بیوطنان، بیش از پیش در شأن انقلاب اسلامی و مردم ایران خواهد بود.
منبع؛ رجانیوز