به گزارش راه شلمچه، حسین قدیانی در یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت: جان به جانش کنی، از ضدانقلاب، انقلابی درنمیآید! ضدانقلاب با سوءاستفاده از وضعیت اقتصادی کشور، خود را در حالی دلسوز اقشار آسیبپذیر نشان میدهد که ته ته ته همه شعارهایش «جاوید شاه» است!
این بزرگترین طنز تاریخ است که از سویی شعر آزادی بخوانی و از دیگر سو مداح شاهکی باشی که با کودتا علیه یک دولت قانونی، به سلطنت برگشت! اولبار هم که جلوس کرد آنجا، شبیه کودتا بود! همین جا موضع متن را شفاف کنم: نوشتن ما علیه ضدانقلاب، نوشتن علیه هیچ کارگر یا کارمندی نیست، ولو آنکه در تجمع کذا، چند تا شعار ساختارشکن هم داده باشند. دفاع ما از انقلاب هم دفاع از ندانمکاریهای هیچ مسؤولی نیست. آن انقلابی که ما از آن دفاع میکنیم، مدیرش بهشتی بود و معلمش مطهری و رئیسجمهورش رجایی و اندیشمندش شهریاری و سردارش حاجقاسم و سربازش حججی و عارفش چمران و بسیجیاش هادی ذوالفقاری. البته خدا کند ویراستار محترم این متن، فعل ماضی «بود» را عوض کند با فعل زمان حال «است».
آری! از نظر من «است» فعل است؛ فعل همین زمان کنونی! فعل آن بچهبسیجی بهشتیندیده مطهرینچشیده که با تنها ۱۶ سال، ماههاست در کنجی از پایگاه بسیج مسجد محل، مشغول تولید ماسک است! و مادام که زیر سایه ولایت فقیه، چنین بامعرفتهایی مثل بسیجیان شب عید- که نوروزشان به ویروسزدایی از معابر گذشت- وجود داشته باشند، ما هم از نهضت انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی دفاع میکنیم، هم از نظام جمهوری اسلامی به رهبری امام خامنهای. بسیجی که به صرف حضور در تشکل دانشگاه نیست!
«تشکل» یعنی «تشکیلات کار»! کمتر حرف بزن و بیشتر مفید باش! تشکل یعنی بصیرت! و بصیرت یعنی خدمت! صحنه را باید درست رصد کرد، نه درشت! متأسفم برای دوستانی که موشکباران فعلی را نمیبینند و عوض کمک به خودی، مدام به اجنبی پاس گل میدهند! گاه فکر میکنند عدالت را از ولایت بهتر میفهمند؛ گاه فکر میکنند همه جز خودشان مفسدند! بنای دشمن بر این است که ما را شرمنده کند از راه رفته! ولی ما چرا باید شرمنده باشیم از صراط حقمان؟! آنچه اسباب شرمندگی است، وجود مرد بیکار در خانهای با وجود چند بچه قد و نیمقد است.
اما سؤال مهم اینجاست: وضعیت بد امروز اقتصادی، زیر سر بهمن ۵۷ است مگر؟! ضدانقلاب میخواهد همه چیز را دقیقا و عمیقا بیندازد گردن خمینی و بعد هم خامنهای، اما با وجود آن همه «جاوید شاه»ی که میگوید، درجه آخر در انتخابات درون نظام، رسما و علنا طرف آن نامزدی را میگیرد که بیگانهترین است با حل مشکلات اقتصادی! پس ضدانقلاب، ایران را با ازدیاد مشکلاتش میخواهد! و هر چه این مشکلات بیشتر، برای ضدانقلاب بهتر! ضدانقلاب کار دارد با این مشکلات، بلکه چند صباح بعد از انتخابات، عوض یقه رئیس قوه مجریه، گریبان بزرگان را بگیرد! کاریکاتورهایشان را لابد میبینید دیگر! البته بیانصافی نکنم؛ گاهی که میخواهند زیرکی به خرج دهند، زیرزیرکی یکی- دو تا درشت هم بار رئیسجمهور میکنند!
ضدانقلاب به مردم عاصی و توده عصبانی نیاز دارد برای جا انداختن بهتر شعار «جاوید شاه» ولی عنصر انقلابی مفتخر به داشتن رهبری است که نزدیک انتخابات به مردم تذکر میدهد: «اگر بد رأی بدهید، دودش به چشم خودتان میرود». فرق است از زمین تا آسمان، میان کسی که به خوشبختی مردم- ولو از منظر اقتصادی- فکر میکند، با آنکه برای کاسبی سیاسی، اتفاقا به مردم درگیر با مشکلات معیشتی تا خرخره محتاج است!
ضدانقلاب دلش برای شاه تنگ شده و الا چرا شعار «جاوید ملت» سر نمیدهد؟! «جاوید ملت» شعار ما انقلابیهاست که دیروز انقلابی بودیم، امروز انقلابی هستیم و فردا هم انشاءالله انقلابی خواهیم ماند. جاوید از نظر ما ملت ایران است که اگر هم قرار است دلش برای کسی تنگ شود، آن شخص، «حاجقاسم سلیمانی» است، نه آن که آن همه لاله را در میدان ژاله، پرپر کرد. ضدانقلاب توهم زده ما تاریخ را با پستهای اینستاگرامی سلطنتطلبها میخوانیم! رک بنویسم: خامنهای نقطه عطف ملت ایران است. ضدانقلاب فکر میکند کاریکاتورها از ایمان ما به حضرتآقا میکاهد، حال آنکه از جمله دلایل اعتقاد ما به سیدعلی حسینیخامنهای، یکی هم همین است که ضدانقلاب به هیچ کدام از شخصیتهای نظام، آن کینهای را که به آقا دارد، ندارد! فرق است میان رهبر انقلاب که ناظر بر مشکلات اقتصادی، خود را شرمنده خانوادههای گرفتار میداند، با ضدانقلاب که به اوباما و ترامپ خط میدهد اگر فشار را روی این ملت بیشتر کنید، شعار همه میشود «جاوید شاه»! بیش از ۴۰ سال از بهمن ۵۷ گذشته و ضدانقلاب بدبخت هنوز هم ملت را فدای شاه میخواهد! فدای «جاوید شاه»! همینقدر مرتجع، همینقدر متحجر و همینقدر ضدایرانی است ضدانقلاب!
ضدانقلاب در خیال خام خود، سند تعلق به ایران را کشف حجاب کنار مقبره پاسارگاد میخواند، من اما تمام نقش و نگار تختجمشید را هم مدیون سرداری میدانم که دشمن همپیمان با ضدانقلاب را همان بیرون مرزها نگه داشت تا لطمهای به ابنیه تاریخی این دیار کهن وارد نیاید! ایران را حرم بخوانی، محافظش میشود حاجقاسم، نه ضدانقلاب! و حاجقاسم بر کسی پوشیده نیست که هم سرباز این نهضت بود و هم سردار این نظام! هیهات! دفاع از حاجقاسم، شرمندگی و پشیمانی ندارد لیکن سلمنا! دولت هم که دست آقای روحانی باشد، باز این حضرت آقاست که ابراز خجلت میکند از وجود جوان بیکار! یک کلام خامنهای میتواند بگوید «حالا به حرف من در مقطع منتهی به انتخابات برسید» ولی «منم منم» راهی در منش انسانهای خودساخته خداباور ندارد! رهبر در حکم پدر است؛ آن همه تذکر میدهد که «من به توافق با آمریکاییها خوشبین نیستم» ولی آخرش هم پدرانهترین رفتار را با دیپلماتها میکند! ثبت خواهد شد این مفاهیم در تاریخ! ثبت خواهد شد این مفهوم که «گشایش اقتصادی» با «سازش سیاسی» محقق نمیشود! ما بهمن ۵۷ هنوز چشم به جهان نگشوده بودیم اما جای گلولههای رضاخان هنوز بر پیکره گوهرشاد رضاجان هست! چه تلاش عبثی میکند ضدانقلاب در مجازستان تا به ما ثابت کند در عصر پهلوی، نه کسی به باحجاب کار داشت، نه کسی به بیحجاب! لطیفه میسرایند که شاه رفت تا هیچ کس، قربانی تاج و تختش نشود! حال آنکه وقتی برگشت هم، کم هزینه نگذاشت اقلا روی دست مصدق پیرمرد! بیخود ضدانقلاب سند نسازد علیه آیتالله کاشانی! شاه نه به مصدق بیمحاسن رحم کرد، نه به کاشانی بامحاسن! شاه بود دیگر! باید کودتا میکرد، گوش به فرمان اجانب میبود، میکشت و خون میریخت تا مثلا «جاوید» بماند! وقتی ضدانقلاب مجازینشین، شعار «جاوید شاه» سر میدهد، هم برای نگونبختی شاه کفایت میکند و هم برای بدبختی ضدانقلاب! و ضدانقلاب خودش را هم بکشد، انقلابی نمیشود! انقلاب ابتدا به ساکن، با تحول درون قلب آدمی رخ میدهد؛ یک چیزهایی باید در دل «مصطفی چمران» تکان بخورد که آمریکا را ول کند بیاید خرابههای همان لبنانی که ضدانقلاب تا دیروز میگفت: «نه غزه، نه لبنان» اما امروز، از «سیدحسن نصرالله» هم مهربانتر شده برای سواحل بیروت! ذات ضدانقلاب خراب است! اصلا قلب ندارد که بخواهد چیزی در درونش جابهجا شود! ضدانقلاب مرده است! به این تحرکاتش نگاه نکنید! جنوب تهران و جنود بیروت ندارد؛ اساسا ضدانقلاب اهل کاسبی با مشکلات خلقالله است! همه که قرار نیست سلیمانی بشوند! یکی سینه سپر میکند برای حفظ وطن، یکی هم عرصه انتخابات را میکشاند به بیخودترین دوگانهها! ضدانقلاب خوب میدانست فلانی حلال هیچ مشکلی نخواهد بود اما نام او را بلند میکند و همچون وسوسههای شیطان، نظر مردم را تغییر میدهد تا مشکلات کم نشود؛ زیادتر شود! ندیدید که حتی آنور آبیها هم بنفش پوشیدند بهار ۹۲؟! ضدانقلابند دیگر! و درست به همین دلیل، ضدایران و ضدایرانی! حاجقاسم را تروریست میخوانند اما برای ریاست جمهوری هیلاری کلینتون- که به زعم احرار عالم «مادر داعش» است- ستاد تبلیغاتی میزنند! من هنوز هم از اخلاق انسانی دور میدانم که ادعا کنم ضدانقلابها مسلمان نیستند! ولی یک چیز را حتم دارم: ضدانقلابها اول ضدایران و ضدایرانی هستند، بعد ضدانقلاب! ضدانقلاب برخلاف نیروی انقلابی ابدا دوست ندارد مشکل کارگران فلان کارخانه حل شود، چرا که او کاسب مشکل ایرانیجماعت است! و آنقدر ذلیل که حاضر است به رئیسجمهور آمریکا نامه بنویسد مبنی بر تحریم بیشتر ملت ایران! مشکل ضدانقلاب این نیست که چرا ماشین بسیاری از ایرانیها پراید است؛ مشکلشان این است که ما چرا توان ساخت بهترین موشکها را داریم! مشکل ضدانقلاب، زنگنهها و نعمتزادهها نیستند؛ همدانیها و سلیمانیها هستند! ضدانقلاب با ظریف کاری ندارد؛ با طهرانیمقدم کار دارد! ضدانقلاب دوست دارد ما در عرصه نظامی هم مثل عرصه مذاکرات، آنقدر شل بیاییم که به خیال خاممان تضمینی در امضای کری باشد! مشکل ضدانقلاب، کارگر هفتتپه نیست؛ نوجوانی است که شبها تا اذان صبح در مسجد محله ماسک میدوزد! ضدانقلاب میخواهد او را نسبت به این نهضت و این نظام بدبین کند! حال آنکه من در پیشانی نسل جوانمان، «فهمیده»تر از «حججی»ها میبینم! دفاع ما از ملت ایران و همین شعار «جاوید ملت» که سر میدهیم، دفاع از تمام گلبرگهای آن آفتابگردانی است که دکتر مصطفی موظف به نوازششان بود! ما ملت لیالی کربلای 5 هستیم، رنجکشیدههای جزر و مد والفجر 8... و خون سرخ بچههای مظلوم کانال کمیل را هرگز فراموش نخواهیم کرد! ما «ابراهیم هادی» را هرگز فراموش نخواهیم کرد! ما عاشقانههای سیاهکالی مرادی را هرگز فراموش نخواهیم کرد! ما پر چادر مادر شهید شیرودی را هرگز فراموش نخواهیم کرد!
نام این دوران هر چه باشد؛ ما ملت شهید دوران را فراموش نخواهیم کرد! دشمن بیخود ما را بر اساس ظاهرمان تقسیم نکند و به جنگ نیندازد! ما در زمین ضدانقلاب بازی نخواهیم کرد! ما ملت حافظیم! ملت «وقت سحر»! ملت مصرع و بیت همان رهبری که مقید است از قاب تا ترمه و از گلیم تا پرده، همه و همه دسترنج کارگر هموطن باشد! ما ملت محرمیم! ملت امام حسین! ملت شور و شعور! و این حاجقاسم ما بود که بنیآدم را اعضای یک پیکر میدانست! مستند به شعار «نه غزه، نه لبنان» هیچ حادثهای در هیچ جای منطقه، هیچ ربطی و هیچ دخلی به ضدانقلاب ندارد! و بالاتر؛ ضدانقلاب صلاحیت سخن گفتن از سعدی و مولانا را هم ندارد! تمام سماع آن شاعر شوریده، طواف بر گرد «شهیدان خدایی» بود و ضدانقلاب اما از کل مولوی تنها بلیت قونیهاش را چسبیده! بماند که آخرش هم سر از آنتالیا درمیآورد! همین قدر لخت است پادشاه ضدانقلاب! بر منکرش لعنت! انقلابیهایی بودند که ضدانقلاب شدند ولی از ضدانقلاب، انقلابی درنمیآید! ما بالای دیوار سفارت آمریکا، انقلابی نشدهایم که حالا در گذر زمان، شهوت سلفی با مجسمه آزادی داشته باشیم! ما تا ابد و به لطف الهی، انقلابی میمانیم، چرا که انقلابیشدههای بالای سفارت نفسمان هستیم، موسم تسخیر امارههای درون! آنجا که پدر یادمان داد خرمشهر را خدا آزاد کرد! و یومالله ۹ دی کار «الله» بود! همین یک جمله چیتسازیان، ما را بس که هرگز نادم از دفاعمان از این نهضت و نظام نشویم: «کسی میتواند از سیمخاردارهای دشمن عبور کند که در سیمخاردارهای نفس خود گیر نکرده باشد». طرفه حکایت اینجاست: کسی میتواند چنین شهیدی را تربیت کند که نامش «روحالله» باشد و دم گرمش مسیحایی! ما ملت روایت فتحیم! ملت قلم آوینی! ملت اخلاص صیاد! ملت چشم همت! ملت لبخند خرازی! ملت قایق عاشورا! ملت برادران باکری! ملت حق! ملت حاجقاسم! ضدانقلاب را از شعارش بشناس! ما را نیز از شعارمان! جاوید باد ملت عزیز، شریف و شهیدپرور ایران...