به گزارش راه شلمچه، کادرسازی به این معنی است که هر تشکل باید نیروهای مولد تولید کند. یعنی نیرویی که اوهم مثل تشکلش دغدغه آدم ها را داشته باشد. مثلا اگر حتی یک مکانیک هم تولید می کند این مکانیک دغدغه این را داشته باشد که دونفر مکانیک دیگر مثل خودش تربیت کند.
شما الان ببینید خطر یک معتاد این است که دونفر دیگر را هم معتاد می کند و ما باید از همین درس بگیریم. هرکجا بودیم سعی کنیم اثرگذار بر دیگران باشیم. تشکل باید طوری رفتار کند که اعضایش هرکجا که بودند همان اهداف را دنبال کنند و آن دغدغه و هدف اصلی به تک تک افراد هم تزریق شده باشد.
یکی از نکات مهم دیگر این است که بنده اون تشکل و کانونی را کادرساز می دانم که وقتی کسی در فضای آن قرار می گیرد اشکالاتش رو شود. اگر در یک تشکل مدام تعارف وجود داشته باشد و مدام ملاحظه افراد باشد که مبادا ناراحت شوند یا ما اعتبارمان از دست برود، این تشکل یا کانون مرده است.
در تشکل کادرساز درگیری و تنش بیشتر است چون لازمه حرکت، درگیری است. در تشکل و یا کانون کادرساز آدم ها به هم کار دارند و از کنار عیب های هم بی تفاوت رد نمی شوند.
نشانه کانون کادرساز این است که اگر مثلا بنده آدم بی نظمی هستم، وقتی وارد این فضا بشوم، این عیب من خودش را نشان می دهد.
بیشتر کانون های ما جمع مفردات هستند. یعنی افراد کنار هم جمع شده اند اما دلهایشان با هم نیست و دغدغه و هدف مشترکی ندارند. در واقع اینها جمع نیستند بلکه تجمعند. از آن طرف هم هستند افرادی که دور از همند اما دلهایشان به هم نزدیک است و چه بسا با یک صحبت تلفنی پنج دقیقه ای باری را از روی زمین بردارند.
تاریخ را ورق بزنیم :
مالک نمی گوید علی جان مرا جایی بگذار که مدام قدوبالای تورا ببینم از انطرف هم بودند افرادی که دور علی بودند اما به رویش شمشیر کشیدند. پس این نکته هم خیلی مهم است که بدانیم افرادی که دور هم جمع شده اند بعنوان یک تشکل،یا کانون بدانند برای چه جمع شده اند؟