شاه ایران چگونه از ایران گریخت؟

پرویز راجی، آخرین سفیر شاه در لندن پس از فرار شاه از ایران نوشت: «شاه به جای هر اقدامی، وقار و شخصیت خود را زیر پا نهاده و همچون افراد خائن و بزدل از مملکت گریخت.»

به گزارش راه شلمچه، در 17 دی 57، روزنامه اطلاعات از قول لس‌آنجلس تایمز نوشت آمریکا، شاه را و لو برای مدت کوتاهی به ترک ایران تشویق می‌کند تا ناآرامی‌ها پایان یابد. این در حالی است که آمریکا در سیاست عمومی خود نسبت به شاه تغییری نداده و از حکومت بختیار حمایت می‌کند.

در 18 دی، شاه به امینی اطلاع داد مسافرتش قطعی شده و تا آخر هفته صورت می‌گیرد ولی در مصاحبه با روزنامه فرانسوی فیگارو گفت: اگر از ایران خارج شود روحانیون، بختیار را جارو خواهند کرد.

در 20 دی، خبرگزاری یونایتدپرس به نقل از مقامات آگاه در واشنگتن گزارش داد در سیاست آمریکا در قبال ایران تغییراتی رخ داده است و از سولیوان خواسته شده در صورتی که شاه نظر واشنگتن را درباره خروجش از کشور جویا شد موافقت دولت آمریکا را در این باره ابراز دارد ولی داوطلبانه این مسئله را مطرح نکند. این خبرگزاری همچنین ادامه داد در چنین شرایطی سفر شاه بدون بازگشت خواهد بود.

خبرگزاری آسوشیتدپرس ابتدا اظهار کرد: دولت کارتر در برابر توصیه به شاه برای خروج از کشور به شدت مقاومت کرده زیرا بازگشت او دشوار می‌گردد و کمی بعد اطلاع داد آمریکا به شاه توصیه کرده ایران را ترک کند. خبرگزاری فرانسه نیز اطلاع داد آمریکا از شاه خواسته کشور را ترک کند چون وجود او مانع برقراری آرامش در ایران است. گفته می‌شد این اقدام برای تقویت دولت بختیار صورت می‌گیرد. مجله آمریکایی تایم نیز نوشت امیدی برای شاه باقی نمانده و او برای راضی کردن مخالفان خویش با خانواده‌اش از ایران خارج می‌شود.

در همین روز، ونس به عنوان سخنگوی چهار کشور شرکت کننده در کنفرانس گوادلوپ به روزنامه‌نگاران اظهار داشت: شاه در نظر دارد برای تعطیلات به خارج از ایران برود و دولت آمریکا نیز این تصمیم را تأیید می‌کند. با این‌که دولت آمریکا برای خروج شاه و حمایت از بختیار موافقت نشان می‌داد برخی از مقامات سابق آمریکایی به دولت این کشور نکاتی را در این زمینه یادآور شدند. کیسینجر در مصاحبه‌ای از دولت‌های آمریکا، ژاپن و اروپای غربی خواست جهت مقابله با سقوط رژیم‌های طرفدار غرب در آسیا و سایر قاره‌ها از یک استراتژی واحد پیروی کنند. او گفت: اوضاع ایران بر روی کشورهای مصر، مغرب و اسرائیل اثر فوری خواهد داشت. 

جرالد فورد رئیس جمهور پیشین آمریکا نیز گفت: مصلحت دنیای غرب در این است که شاه در رأس حکومت ایران باقی بماند تا ثبات سیاسی این کشور را که برای غرب اهمیت حیاتی دارد حفظ کند. او همچنین گفت: اگر آمریکا ایران را از دست بدهد امنیت غرب شدیداً به خطر خواهد افتاد. با این حال او مخالفت خود را با هر گونه درگیری نظامی آمریکا در ایران اعلام کرد.

 سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران در21 دی 57( 11 ژانویه 1979)، پیامی از واشنگتن دریافت داشت که باید در اولین فرصت به شاه می‌گفت دولت آمریکا مصلحت شاه و ایران را در این می‌بیند که هر چه سریعتر ایران را ترک کند. 

سولیوان، پیام را به اطلاع شاه رساند و او با لحنی ملتمسانه گفت: «خیلی خوب. اما کجا باید بروم.» چون در پیام واشنگتن به این مسئله اشاره نشده بود، سولیوان به شاه پیشنهاد داد به ملک شخصی‌اش در سوئیس برود. شاه به دلایل امینتی این پیشنهاد را رد کرد و انگلستان را نیز گزینه مناسبی ندانست. سپس سولیوان از شاه پرسید مایل است او برای ارسال دعوتنامه‌ای از آمریکا اقدام کند و ترتیب مسافرت شاه را به آمریکا بدهد.

 بر طبق گفته سولیوان، شاه با هیجانی مانند یک پسر بچه به او گفت آیا این کار را برایش انجام می‌د‌هد؟ سولیوان سپس جریان این ملاقات را به واشنگتن گزارش داد و به فاصله 24 ساعت پیام مفصلی ارسال شد که در آن پیشنهاد شده بود شاه به ملک شخصی والتر آننبرگ در پالم اسپرینگ کالیفرنیا که از امنیت خوبی برخوردار بود برود. ضمناً در پیام آمده بود سولیوان از طرف کارتر اقدام به دعوت از شاه نماید و درباره برنامه و تعداد همراهان او نیز پرسش شود. 

این اقدامات آمریکا برای خروج شاه در جهت برنامه‌های امام خمینی پیش می‌رفت و از آن جایی که ایشان بر روی خروج شاه پافشاری می‌کرد مقامات آمریکایی گمان می‌بردند هر کشوری که موفق می‌شد شاه را از ایران خارج کند به انقلاب کمک کرده است. بنابر این سولیوان گمان می‌کرد با اعزام شاه به آمریکا می‌تواند نزد مخالفان او که در آستانه پیروزی قرار داشتند برای آمریکا امتیازی به دست آورد.

سولیوان بلافاصله در تلگرافی که به واشنگتن فرستاد گفت ملاقات رسمی کارتر با شاه در آمریکا آثار فاجعه‌آمیزی به بار خواهد آورد و این تصور را القاء می‌کند که آمریکا پشتیبان و حامی شاه است و قصد بازگرداندن او را به سلطنت دارد. او همچنین تأکید کرد آمریکا بیش از اندازه از شاه حمایت کرده است و نمی‌تواند برای شاه، کاری بیشتر از آن‌چه که او نخواسته یا نتوانسته انجام دهد پس بهتر است آمریکا، شاه را در پشت سر خود بگذارد و به منافع آینده خود در ایران بیندیشد. او جوابی از واشنگتن دریافت نکرد.

 سولیوان روز بعد به دیدار شاه رفت. او مایل بود به طور رسمی وارد واشنگتن شود. سولیوان گمان می‌برد برگزاری چنین مراسمی در آن زمان، مناسب نبود. از آن‌جایی که ایران برای آمریکا از نظر استراتژیکی حائز اهمیت و واشنگتن خواستار روابط حسنه با رژیم پس از شاه بود بنابر این کارتر می‌بایست به جای استقبال، از شاه فاصله می‌گرفت. بر این اساس سولیوان پیشنهاد کرد شاه شبانه از طریق یک پایگاه هوایی گمنام در ایالت مین یا کارولینای جنوبی وارد آمریکا شود. از آن‌جا می‌توانست به پایگاه هوایی تراویس در کالیفرنیا پرواز کند و سپس با هلیکوپتر به ملک آننبرگ برود. این بدان معنا بود که ورود او حساسیت برانگیز نباشد. شاه به ناچار با این پیشنهاد موافقت کرد ولی در واقع رضایت نداشت.

شاه بعدها گفته‌ی سپهبد ربیعی فرمانده نیروی هوایی خود را بازگو کرد که گفته بود: «آمریکایی‌ها شاه را مثل یک موش مرده از کشور بیرون انداختند.»

در 23 دی، شاه به امینی گفت: برای خروج از کشور منتظر رأی اعتماد مجلس به دولت بختیار است. با مشخص شدن اعضای شورای سلطنت، یکی از زمینه‌های خروج شاه فراهم گردید. بختیار در 23 دی در مصاحبه‌ای گفت: مطمئن نیست با این اوضاع، شاه پس از خروج از ایران بتواند بازگردد. او همچنین گفت: شاه ابتدا ایران را به مقصد یک کشور در خاورمیانه ترک می‌کند و سپس به اروپا می‌رود.

مطبوعات داخلی اطلاع دادند شاه بر سر راه خود به آمریکا در اسوان مصر توقف می‌کند. سالیوان در 24 دی، تلگرافی از سفیر آمریکا در قاهره دریافت کرد که در آن اعلام شده بود محمد انورسادات رئیس‌جمهور مصر تمایل خود را برای اقامت چند روزه شاه در اسوان بر سر راهش به آمریکا ابراز داشته است. 

هنگامی که سولیوان، شاه را در جریان گذارد او هیجان و علاقه‌ای به این دعوت نشان نداد. او به سولیوان گفت از طریق سفیر آمریکا در مصر از انورسادات تشکر به عمل آید و اطلاع داده شود این دعوت را مورد مطالعه قرار خواهد داد؛ اما روز بعد از کاخ شاه با سولیوان تماس گرفتند که او دعوت انورسادات را پذیرفته و مستقیماً از تهران به اسوان پرواز خواهد کرد. در ضمن اطلاع داده شد مدت توقف شاه در مصر حداکثر 24 ساعت بوده و با یک روز تأخیر به آمریکا خواهد رفت. 

سولیوان مراتب را به سفیر آمریکا در مصر اطلاع داد. بر حسب تصادف یا برنامه‌ریزی، جرالد فورد رئیس‌جمهور سابق آمریکا نیز مهمان سادات بود.  امیراصلان افشار رئیس تشریفات دربار، دلیل تغییر نظر شاه را برای ورود به مصر خواستِ دولت آمریکا می‌داند که از طریق سفارتشان در تهران به شاه اطلاع دادند به مصر برود. گری سیک برخلاف افشار معتقد بود شاه به یک باره تصمیم گرفت به جای آمریکا به مصر برود و با این کار قصد داشت آمریکا او را مانند کودتای 1332، به سلطنت بازگرداند.

 

مخالفت‌ فرماندهان‌ با خروج‌ شاه

شاه‌ روز 23 دی‌ ماه‌ برای‌ اوّلین‌ بار همه‌ی ‌فرماندهان‌ ارتش‌ را با هم‌ به‌ کاخ‌ نیاوران‌ فراخواند. بختیار نیز در جلسه‌ حضور داشت‌. شاه‌ خطاب‌ به‌ اعضای‌ جلسه‌ گفت‌: «به‌ علت‌ وقایع‌ اخیر کشور، خیلی‌ خسته‌ شده‌ایم‌ و احتیاج‌ به‌ استراحت‌ داریم‌. قبلاً هم‌ قرار بود برای‌ معاینه‌ مسافرتی‌ بکنیم‌. حال‌ که‌ دولت ‌جدید برابر قانون‌ اساسی‌ تشکیل‌ شده‌، در نظر داریم‌ بعد از تشکیل‌ شورای‌ سلطنت‌ به‌ خارج‌ از کشور مسافرت‌ بنماییم‌؛ لذا لازم‌ بود که‌ با حضور آقای‌ نخست‌وزیر، دستوری‌ به ‌ارتش‌ بدهیم‌. چون‌ آقای‌ نخست‌وزیر و دولتی‌ که‌ تشکیل‌ داده‌اند پشتیبان‌ قانون‌ اساسی‌است‌، ارتش‌ شاهنشاهی‌ وظیفه‌ دارد که‌ از دولت‌ قانونی‌ پشتیبانی‌ نماید.» بختیار هم‌ قول‌ داد که‌ دولت‌ از قانون‌ اساسی‌ پشتیبانی‌ کند و «به‌‌زودی‌ نظم‌ و آرامش‌ در کشور مستقرخواهد شد.»

فرماندهان‌ نیروهای‌ نظامی‌ تنها گروهی ‌بودند که‌ با رفتن‌ شاه‌ موافق‌ نبودند و بیش‌ از هر کس‌ از رفتن‌ شاه‌ وحشت‌ داشتند. شاه ‌فرماندهان‌ ارتش‌ را چنان‌ بی‌شخصیت‌ تربیت‌ کرده‌ بود که‌ هیچ‌ وجود استقلالی‌ برای‌ خود قائل‌ نبودند. به‌ همین‌ جهت‌ بیشتر آنها به‌ دنبال‌ طرحی‌ بودند که‌ شاه‌ را از رفتن ‌منصرف‌ کنند. سرلشکر پاکروان‌ رئیس‌ اسبق‌ ساواک‌ خروج‌ شاه‌ را «فرار از مسئولیت‌»می‌دانست؛ لذا تصریح‌ می‌کرد که‌ «نباید بگذاریم‌ برود.» به‌ همین‌ جهت‌ «چند تن‌ ازامرای» ارتش‌ از نراقی‌ خواستند تا «وقتی‌ به‌ حضور اعلیحضرت‌ می‌رسد، سعی‌ کند او را از رفتن‌ منصرف‌» نماید. کمیته‌ی‌ بحران‌ متشکل‌ از فرماندهان‌ نظامی‌ ارتشبد طوفانیان ‌معاون‌ وزیر جنگ‌، سپهبد بدره‌ای‌ فرمانده‌ نیروی‌ زمینی‌، سپهبد ربیعی‌ فرمانده‌ نیروی‌هوایی‌، دریاسالار حبیب‌اللهی‌ فرمانده‌ نیروی‌ دریایی‌ و سپهبد مقدم‌ رئیس‌ ساواک‌ با رفتن‌ شاه‌ مخالف‌ بودند. ارتشبد قره‌باغی‌ رئیس‌ ستاد مشترک‌ از طرف‌ کمیته‌ی‌ بحران‌ نزد شاه‌ رفت‌ و اصرار کرد که‌ از مسافرت‌ منصرف‌ شود.

فرماندهان‌ نظامی‌ در ملاقات‌ با ژنرال‌ هایزر اوّلین‌ درخواست‌شان‌ جلوگیری‌ از خروج‌ شاه‌ بود. آنها همگی‌ تصریح‌ می‌کردند که‌ اگر شاه‌ برود آنها نیز مجبور به‌ فرار از ایران‌ خواهند شد. ژنرال‌ قره‌باغی‌ از هایزر خواست‌ تا «به‌ رئیس‌جمهور آمریکا اطلاع‌ دهد که ‌با شاه‌ تماس‌ بگیرد و از او بخواهد که‌ در کشور بماند. قره‌باغی‌ گفت‌ اگر شاه‌ برود، او نمی‌تواند انسجام‌ ارتش‌ را حفظ‌ کند.» قره‌باغی‌ در نهایت‌ پیشنهاد کرد که‌ اگر سفر شاه ‌ضروری‌ و قطعی‌ است‌ بهتر است‌ این‌ سفر در چند مرحله‌ صورت‌ بگیرد. «شاه‌ اول‌ به ‌کیش‌ یا یک‌ نقطه‌ی‌ دوردست‌ در جنوب‌ برود و مدتی‌ در آنجا بماند و بعد در صورت‌ لزوم‌ به‌ خارج‌ برود.» قره‌باغی‌، هایزر را تهدید کرد که‌ «اگر اعلیحضرت‌ بروند من‌ هم‌ می‌خواهم‌ با ایشان‌ بروم‌.»

پس‌ از این‌که‌ فرماندهان‌ نظامی‌ از ماندن‌ شاه‌ در ایران‌ ناامید شدند، به‌ این‌ نتیجه‌ رسیدند که‌ «وقتی‌ شاه‌ از کشور برود باید کودتا کرد.» دریاسالار حبیب‌اللهی‌ بیشتر از همه‌ به‌ کودتا دل‌ بسته‌ بود. وی‌ گزارشی‌ را تهیه‌ و نزد شاه‌ برد و از وی‌ خواست‌ به‌ دلیل ‌اینکه‌ «انقلاب‌ رو به‌ اوج‌ است‌ به‌ ارتشیان‌ دستور بدهد کنترل‌ اوضاع‌ را در دست‌ بگیرند. آنها باید هر کسی‌ را که‌ مسئول‌ اوضاع‌ فعلی‌ است‌ بازداشت‌ کنند. شاید این‌ کار مستلزم‌ اعدام‌ پنج‌ هزار تن‌ از فاسدترین‌ درباریان‌ و سودجویان‌ است‌... و نیز پنج‌ هزار از روحانیون‌ و انقلابیون‌» شاه‌ «درست‌ هنگامی‌ که‌ عازم‌ مصر شد»، «به‌طور مبهم‌ موافقت‌ کرد تا نقشه‌ی‌ کودتا را شروع‌ کنند.»

 

شاه در آستانه فرار

شاه‌ در 24 دی‌ ماه‌ تلفنی‌ به‌ ربیعی‌ دستور داد تا هواپیمایش‌ حاضر و آماده‌ی‌ رفتن‌ باشد. ابتدا قرار شد شاه‌ در 27 دی‌ ماه‌ مسافرت‌ کند؛ ولی‌ او برای‌خروج‌ لحظه ‌شماری‌ می‌کرد. غروب‌ روز 25 دی‌ ماه‌ شاه‌ به‌ سپهبد بدره‌ای‌ فرمانده‌ نیروی‌ زمینی‌ و گارد جاویدان‌ گفت‌: مسافرت‌، فردا انجام‌ خواهد شد. بدره‌ای‌ به‌ قره‌باغی ‌تلفنی‌ اعلام‌ کرد: «اعلیحضرت‌ به‌ جای‌ چهارشنبه‌ فردا روز سه‌شنبه‌ صبح‌ حرکت‌ خواهند کرد و مسافرت‌ خصوصی‌ و غیررسمی‌ است‌.»

لحظه‌ی‌ موعود فرارسید ساعت‌ کمی‌ بیشتر از 10 را نشان‌ می‌داد که‌ شاه‌ و ملکه‌ با هلی‌کوپتر سلطنتی‌ که‌ شش فروند هلی‌کوپتر نظامی‌ آن‌ را اسکورت‌ می‌کردند از کاخ‌ نیاوران ‌پرواز و در فرودگاه‌ مهرآباد در جلوی پاویون‌ سلطنتی‌ به‌ زمین‌ نشستند و از سوی‌ ارتشبد قره‌باغی‌ رئیس‌ ستاد مشترک‌، دکتر سجادی‌ رئیس‌ مجلس‌ سنا، دکتر اردلان‌ وزیر دربار مورد استقبال‌ قرار گرفتند. شاه‌ و ملکه‌ وارد سالن‌ پاویون‌ سلطنتی‌ شدند، در حالی‌ که‌ با یکدیگر صحبت‌ می‌کردند قدم‌ می‌زدند تا نخست‌وزیر و رئیس‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ به آنها بپیوندند. ساعت‌ 12:30 دکتر شاپور بختیار نخست‌وزیر و دکتر جواد سعید رئیس ‌مجلس‌ شورای‌ ملی‌ با یک‌ فروند هلی‌کوپتر به‌ فرودگاه‌ رسیدند. بختیار از شاه ‌عذرخواهی‌ کرد که‌ چون‌ مردم‌ بسیاری‌ در اطراف‌ مجلس‌ تجمع‌ کرده‌ بودند نتوانستند با اتومبیل‌، خود را به‌ فرودگاه‌ برسانند و مجبور شده‌اند درخواست‌ هلی‌کوپتر نمایند. دکتر سعید خبر رأی‌ اعتماد مجلس‌ به‌ بختیار را به‌ اطلاع‌ شاه‌ رساند. 

شاه‌ برای‌ رفتن‌ عجله‌ داشت‌. بلافاصله‌ به‌ طرف‌ هواپیمای‌ آماده‌ی‌ جت‌ 727 شاهین‌ حرکت‌ کرد و در یک‌ گفتگوی‌ کوتاه‌ به‌ خبرنگاران‌ گفت‌: «تهران‌ را به‌ مقصد آسوان‌ در مصر ترک‌ خواهم‌ کرد و چند روز در آنجا به‌ استراحت‌ خواهم‌ پرداخت‌. مدتی‌ است‌ که‌ احساس‌ خستگی ‌می‌کنم‌ و احتیاج‌ به‌ استراحت‌ دارم‌. همان‌‌طور که‌ قبلاً گفته‌ بودم‌ پس‌ از اینکه‌ خیالم‌ راحت‌ شود و دولت‌ مستقر گردد به‌ مسافرت‌ خواهم‌ رفت‌، این‌ سفر امروز آغاز می‌شود. با رأی‌ امروز مجلس‌ شورای‌ ملی‌ که‌ پس‌ از رأی‌ سنا داده‌ شده‌ امیدوارم‌ که‌ دولت‌ بتواند هم‌ در ترمیم‌ گذشته‌ و هم‌ در پایه‌گذاری‌ آینده‌ موفق‌ شود. برای‌ این‌ کار ما مدتی‌ به ‌همکاری‌ و حسن‌ وطن‌پرستی‌ به‌ اشد کلمه‌ احتیاج‌ داریم.‌ شاه‌ در مورد مدت‌ مسافرتش‌ نیز ادامه داد: «این‌ بستگی‌ به‌ حالت‌ مزاجی‌ من‌ دارد و نمی‌توانم‌ آن‌ را الان‌ مشخص‌ کنم.‌.. ملکه ‌نیز طی‌ گفتگویی‌گفت‌: «اطمینان‌ دارم‌ استقلال‌ ملت‌ و وحدت‌ ملی‌ همیشه‌ پایدار خواهد ماند. به‌ ملت‌ ایران‌ اعتقاد دارم‌. به‌ فرهنگ‌ ایران‌ اعتقاد دارم‌ و امیدوارم‌ و می‌دانم‌ که‌ خداوند همیشه‌ پشتوانه‌ی‌ ملت‌ ایران‌ خواهد بود.»

ویلیام فوربیس خبرنگار معروف مجلات تایم و لایف آمریکا در کتاب خود تحت عنوان سقوط تخت‌طاووس می‌نویسد: «آهنگ سریع‌تر می‌شد. شاه فرزندان خود را به ایالات متحده فرستاده بود و در 16 ژانویه خود و همسرش آخرین افراد خانواده پهلوی بودند که در ایران باقی مانده بودند. (البته به جز شاهزاده حمید که آدم عجیبی بود) حوالی ساعت 30 : 12 بعد از ظهر چهار هلی‌کوپتر از کاخ نیاوران به سوی فرودگاه مهرآباد پرواز کردند. (شاه معمولاً از این روش استفاده می‌کرد تا نگذارد مخالفین بفهمند او در کدام هلی‌کوپتر است تا به او شلیک کنند.) در فرودگاه صحنه خروج شاه، صحنه محنت‌باری بود. شاه با چشمانی اشک‌آلود گفت امیدوارم که دولت بتواند گذشته را اصلاح و جبران کند و همچنین در پایه‌گذاری برای آینده موفق باشد.»

شاه‌ از پله‌های‌ هواپیمای‌ سلطنتی‌ بالا رفت‌ و یکسره‌ به‌ کابین‌ خلبان‌ رفت‌ و خود هدایت‌ هواپیما را به‌ عهده‌ گرفت‌. ساعت‌ 13:10 بود که‌ شاه‌ با خفت‌ و خواری‌ برای‌ همیشه‌ ایران‌ را ترک‌ گفت‌ در حالی‌ که‌ تاریخ‌ زندگی‌ مملو از جنایات‌ او، قتل ‌عام‌ها، شکنجه‌ها، زندان‌ها و خود فروختگی‌ به‌ بیگانگان‌ را در خود ثبت‌ کرد.

پرویز راجی، آخرین سفیر شاه در لندن می‌نویسد: «... شاه در حالی که به تقلید از پدرش یک مشت خاک ایران را به نشانه علاقه‌اش به خاک وطن به همراه خود داشت، شخصاً هدایت هواپیما را به عهده گرفت و از ایران رفت.» 

وی در ادامه با انتقاد از چگونگی خروج شاه از کشور می‌نویسد: «بعد که بیشتر راجع به مسئله خروج شاه فکر کردم به نظرم رسید که نحوه عمل شاه به هنگام عزیمتش اصلاً پسندیده نبود و واقعاً جز دامن زدن به وحشت و نگرانی من و امثال من ثمر دیگری نداشته است. چون اگر او قبل از خروج اقدام به تشکیل کنفرانس مطبوعاتی می‌کرد با زیرکی می‌توانست ضمن برپایی یک مجلس غیر رسمی و خودمانی، همراه با طرح سؤالات پر سر و صدا و مسئله‌برانگیز از سوی خبرنگاران که شاید تنها می‌توانست اعصاب له شده‌اش را کمی بیشتر متشنج کند ـ سبب جلب توجه رسانه‌های جهانی به سوی خود شود ولی شاه دست به این کار نزد و شاید هم دلیلش این بود که نمی‌خواست در آخرین لحظات، مردم او را با وضعی آشفته ـ که حاصل سؤالات گیج‌کننده خبرنگاران است ـ مشاهده کنند. در حالی که حداقل می‌توانست با یک نطق غم انگیز تلویزیونی دست به یک «کودتاتر» بزند و ضمن تحریک احساسات مردم، به آنها یادآوری کند که فقط به خاطر جلوگیری از خونریزی بیشتر قصد ترک کشور را دارد و از مردم بخواهد که مبادا تا آنجا پیش بروند که تمامیت ارضی ایران را به خطر بیندازند.» راجی معتقد است «شاه به جای هر اقدامی، وقار و شخصیت خود را زیر پا نهاده و همچون افراد خائن و بزدل از مملکت گریخت.»

 

اعلام خبر فرار شاه

ساعت 2 بعد از ظهر رادیو سراسری ایران اعلام کرد که شاه تهران را به سوی اسوان یکی از شهرهای مصر ترک کرد. چند روز قبل‌ از رفتن‌ شاه‌، خانواده‌ وی‌ خروج‌ را آغاز کردند. 

به‌ گزارش ‌نیویورک‌ پست‌، ابتدا ملکه‌ی‌ مادر و اشرف‌ ایران‌ را به‌ سوی‌ کالیفرنیا ترک‌ گفتند. سپس ‌فریده‌ دیبا، علیرضا و لیلا پهلوی‌ با یک‌ هواپیمای‌ نظامی‌ در 25 دی‌ ماه‌ ایران‌ را ترک ‌کردند.

به‌ گزارش‌ اطلاعات‌، با رفتن‌ شاه‌ ایران‌ غرق در نور و گل‌ و شادی‌ بود. مردم‌ در شهرها مجسمه‌های‌ شاه‌ را پایین‌ می‌کشیدند و تصاویر امام‌ خمینی‌ را نصب‌ می‌کردند.

 به‌ گزارش روزنامه‌ی‌ کیهان‌ در تهران‌ چهار میلیون‌ نفر رفتن‌ شاه‌ را جشن‌ گرفتند. دانشجویان‌ در دانشگاه‌ ملی‌ و صنعتی‌ مجسمه‌های‌ شاه‌ را ساقط‌ کردند. مردم‌ در شهرهای‌ آمل‌، بندرعباس‌، دزفول‌، ساری‌، کاشان‌، چالوس‌، اندیمشک‌، زنجان‌ و... مجسمه‌های‌ شاه‌ و رضاشاه‌ را پایین‌ کشیدند و عکس‌های‌ امام‌ خمینی‌ را به‌ جای‌ آن‌ نصب‌ کردند. مردم‌ در کرمان‌ سه‌ مجسمه‌ را پایین‌ کشیدند و پرچم‌ الله‌اکبر به‌ جای‌ آن‌ نصب‌ کردند.

«ویلیام شوکراس» این روز را ‌چنین توصیف می‌کند: «16 ژانویه‌ی 1979، فرودگاه مهرآباد تهران. باد سردی از کوه‌های البرز، دور و بر دو فروند هواپیمای 707 را که در جلوی پاویون سلطنتی یک طبقه‌ی سفید و مفروش با قالی‌های ضخیم، ایستاده‌اند، جارو می‌کند. همین‌جا بود که در روزهای خوش‌تر، شاه ایران، پادشاهان و دولتمردانی را که برای چاپلوسی و تأیید بلندپروازی‌ها و تقاضای اتحاد و پول و سایر نشانه‌های پادشاهی‌اش می‌آمدند، پیشواز و بدرقه می‌کرد...»

تهران و تمام شهرهای ایران غرق در شادی و سرور بود و در کمتر از چند ساعت، بسیاری از مجسمه‌های شاه و پدرش در میادین شهر، پایین کشیده شدند. اکبر خلیلی این روز را در خاطراتش چنین به یاد می‌آورد:

«...مردم سر از پا نمی‌شناختند، اتومبیل‌ها در تمام مسیر خود با چراغ‌های روشن و به صدا درآوردن بوق ممتد، به راه خود ادامه می‌دادند. زن و مرد، کوچک و بزرگ در وسط خیابان و پیاده‌روها با فریادهای شادی، رفتن شاه را شادباش می‌گفتند... در نقاطی از تهران، مردم سربازان را گلباران می‌کنند، مغازه‌های شیرینی‌فروشی در میان مردم شیرینی و نقل و نبات پخش می‌کنند... مجسمه‌ی شاه در میدان شهر ری توسط مردم پایین کشیده می‌شود و بر روی زمین کشیده می‌شود...»

پارسونز نیز این روز را چنین توصیف می‌کند: «... مردمی که در خیابان‌ها حرکت می‌کردند همه در شور و هیجان بودند و هنگام عبور، از برابر ما دست تکان می‌دادند و بعضی‌ها روزنامه‌هایی را که عنوان درشت «شاه رفت» بر روی آن نقش بسته بود به ما می‌دادند... تظاهرات‌کنندگان روی اتومبیل زره‌پوش نظامی رفته و شعار می‌دادند و لوله‌های تفنگ سربازان با شاخه‌های گل مسدود شده بود. من چنین منظره‌ای را هرگز به چشم خود ندیده بودم.»

اردشیر زاهدی آخرین سفیر شاه در آمریکا با دیدن شادی مردم از فرار شاه می‌گوید: «من همان شب که فیلم این تظاهرات و شادی مردم از رفتن شاه را دیدم متوجه شدم که تاریخ شاهنشاهی ایران به پایان رسیده و شاپور بختیار هم نخواهد توانست سلطنت را نجات بدهد. متأسفانه ارتشی‌ها هم از رفتن شاه اظهار شادی کرده و سربازان مسلح عکس‌های خمینی را به سرنیزه‌های خود نصب کرده و شادی می‌کردند.»

 

بازتاب جهانی فرار شاه

خبر فرار شاه به سرعت در رسانه‌های جهان منعکس شد. رادیو بی بی سی ساعت ۱۵:۱۵ اعلام کرد: «شاه ایران و همسرش فرح پهلوی بامداد امروز تهران را به طور ناگهانی و مخفیانه ترک نمودند وقتی که شاه از پله‌های هواپیمای جت مخصوص خود بالا می‌رفت آشکارا گریه می‌کرد و گفت بدان دلیل به تعطیلات می‌رود که خسته است و از پاسخ به این پرسش که کی بازخواهد گشت خودداری نمود و اظهار داشت که این بستگی به وضع مزاجی او خواهد داشت... شاه پس از ورود به قاهره به استراحتگاه زمستانی رئیس‌جمهور مصر در اسوان خواهد رفت.»

بی.بی.سی احتمال داد که شاه از مصر به آمریکا برود و اضافه کرد: «خروج شاه که مدت‌ها انتظار آن می‌رفت شاید یکی از مهم‌ترین سفرهای شاه در تاریخ باشد که بی‌سر و صدا صورت گرفت، آن هم در میان سر درگمی‌های چند روز گذشته که در همه جای تهران دیده می‌شود و به خبرنگاران که گفته شده بود در مصاحبه مطبوعاتی شاه حاضر شوند، این فرصت داده نشد از شاه دیدار کنند و شایع شد که شاه سفرش را به تعویق انداخته است. در شرایط کنونیِ بحرانِ ایران که شاه را وادار به خروج از ایران کرده است، احتمال بازگشت شاه به کشور بسیار کم است و سفر شاه ممکن است عملاً تبدیل به تبعید وی شود.»

بخش فارسی رادیو مسکو نیز در ساعت 18:30 از تهران گزارش داد: «امروز شاه ایران کشور را که در آتش اغتشاشات و تظاهرات مردم علیه رژیم کنونی و مداخله آمریکا می‌سوزد ترک گفت.» خبرگزاری آسوشیتدپرس نیز از مبدأ تهران گزارش داد که شاه در پی لغو غیر منتظره کنفرانس مطبوعاتی خود که قرار بود در فرودگاه مهرآباد تشکیل دهد و طی آن علت مسافرت خود را به خارج تشریح کند تهران را ترک گفته است.

روزنامه تایمز مالی نیز نوشت: بعید به نظر می‌رسد که شاه بتواند به ایران باز گردد. شاه در سال ۱۹۵۳ به کمک ارتش و قدرت‌های خارجی توانست بار دیگر به قدرت برسد ولی امروز بحران ایران با آن زمان فرق دارد و جدی‌تر است. روزنامه اسکاتمن نیز همین موضوع را تکرار کرد: «خروج شاه از ایران پایان حکومت وی است.»

بخش فارسی رادیو کلن به نقل از مطبوعات آلمان گفت: «شاه هنگام ترک ایران اشک در چشمانش حلقه بسته بود؛ امری که البته بی‌مورد نیست، ولی هیچ‌کس نمی‌تواند قبول کند که مردم ایران به خاطر وی یک قطره اشک ریخته باشند. به همین دلیل مسافرت شاه در عین حال به معنای سرنگون شدن اوست. رادیو کلن این نکته را هم افزود که مردم ایران از یک سو از خارج شدن شاه از ایران شادی می‌کنند و از سوی دیگر خود را آماده استقبال پرشور از آیت‌الله خمینی می‌سازند.»

روزنامه آلمانی فرانکفورتر روندشاو در تفسیری از اوضاع ایران نوشت: «شاه که زمانی سلطان پرقدرتی بود در حال حاضر یک فراری پولدار است که به فروپاشی اتحاد و یگانگی نیروهای پیروز امروز در ایران امیدوار است.»

 

طرح آمریکا برای بازگشت مجدد شاه به قدرت

کارتر به طور تلویحی به موضوع بازگشت مجدد شاه به قدرت پس از خروج موقت از کشور در گوادلوپ اشاره کرد: ما احساس نگرانی نمی‌کنیم، زیرا ارتش و نظامیان هستند. آنها قصد دارند بر اوضاع مسلط شوند.

هایزر نیز در جلسه نهم ژانویه با سران ارتش، مسئله آماده سازی زمینه برای برگشت شاه پس از یک مرخصی (کوتاه مدت) را مطرح می‌کند:

«به سران ارتش گفتم اعلیحضرت به کشوری احتیاج دارند که بعد از مرخصی به آن بازگردند و مهم این است که همه شما آماده‌اید در ایران بمانید تا به اثبات برسانید که آن هدف، عملی شود. من فکر می‌کنم باید راه‌های بیشتری ایجاد کنیم که در جهت همین اهداف با بختیار کار کنیم... باید از بختیار حمایت کنید تا بداند می‌تواند روی شما حساب کند. شما باید به هر میزان که می‌توانید نیروی خودتان را صرف حمایت از او کنید. باید همه چیز را تحت کنترل بگیرید. این از هم گسیختگی وحشتناکی را که در کشور حاکم است، از بین ببرید و ایران را برای بازگشت شاه بسازید.»

در روز دهم ژانویه [بیستم دی ماه] برژینسکی پیشنهاد می‌کند ده روز به بختیار مهلت داده شود تا با رهبران گروه‌های مخالف وارد مذاکره شده، پشتیبانی آن‌ها را برای خاتمه دادن به اعتصابات جلب کند، در غیر این صورت کودتای نظامی انجام گیرد.

هایزر در روز یازدهم ژانویه [بیست و یکم دی ماه] به ملاقات شاه می‌رود. وی در مورد این ملاقات می‌گوید: شاه اینک به طرح‌هایی چشم دوخته بود که ارتش مشغول کار روی آن‌ها بود. شاه گفت که هنوز نمی‌‌داند چه کسی این طرح را به مرحله اجرا در خواهد آورد. توضیح دادم که امیدوارم ایده طرح‌ها را تحت رهبری بختیار به موقع اجرا در آوریم.

پس از ملاقات فوق، هایزر جریان دیدار با قره‌باغی را چنین توضیح می‌دهد:

«قره‌باغی گفت: یک چیز هست که باید به شما بگویم. شاه به ما دستور داده که به حرف شما گوش بدهیم و به شما اطمینان داشته باشیم و با شما کار کنیم. پرسیدم: چه موقع این حرف را زده است؟ گفت: هنگامی که با شاه ملاقات داشته‌اند... احساس کردم شاه در نظر دارد به محض آرام شدن اوضاع، به کشور باز گردد. یا اگر ارتش اوضاع را در دست گرفت به کشور برگردد. خیلی‌ها حدس می‌زدند که شاه به آسوان [مصر] برود و ارتش در غیاب او کودتا را صورت دهد و شاه از آسوان یکسره به تهران برگردد. شاه نمی‌خواست در کودتا دست داشته باشد، زیرا نمی‌خواست (شخصاً) به عنوان عامل خونریزی‌های کودتا معرفی شود.»

البته منصور رفیع‌زاده (نماینده ساواک در آمریکا) در این باره می‌گوید: شاه با خود عهد کرده بود که در بازگشت، افراطیون مسلمان را یک بار برای همیشه قلع و قمع نماید.

خبرگزاری فرانسه نیز در تاریخ یازدهم ژانویه 1979[21 /10 /57] از قول ونس (وزیر خارجه آمریکا) می‌گوید: شاه طبق قانون اساسی، رئیس کشور [ایران] است و ما به همکاری با او ادامه می‌دهیم. این خبرگزاری طی گزارش دیگری از قول معاون وزیر خارجه‌ آمریکا می‌گوید: این مسئله که شاه صحبت از تعطیلات کرده نشانه آن است که می‌خواهد بعداً به کشورش بازگردد.

هارولد براون (وزیر دفاع آمریکا) در مکالمه تلفنی مورخ 17 ژانویه [27 دی ماه] با هایزر، از او در مورد تلفات احتمالی کودتا نظرخواهی می‌کند. قساوت قلب و بیرحمی ژنرال هایزر را در پاسخی که می‌دهد، می‌توان مشاهده کرد. وی از همان شیوه استدلالی استفاده می‌کند که فرماندهان نظامی آمریکا در انتهای جنگ جهانی دوم در توجیه کشتار و قتل عام صدها هزار نفر از مردم ژاپن توسط بمب اتمی، استفاده کردند. وی پاسخ می‌دهد: به نظر من تلفات تا حدی زیاد خواهد بود. اما نظر قبلی خود مرا تکرار کرد که باید مسئله را وسیع‌تر دید. قربانی شدن یک انسان تصمیم مشکلی است، اما در میدان نبرد، باید تلفات را در برابر دستاوردها سنجید؛ ده‌‌ هزارنفر کشته امروز، می‌توانست جان یک میلیون نفر را نجات دهد. 


متلاشی شدن ارتش و شکست طرح کودتا

پس از خروج شاه از ایران، فرماندهان نظامی، به‌ظاهر درصدد حمایت از بختیار برآمدند، چرا که دیگر فردی در اندازه‌های شاه وجود نداشت که در ارتش نفوذ داشته باشد. در حقیقت ارتشی که سالیان سال با پشتوانه‌ی حمایتی شاه به اوج رسیده بود، حال دیگر باید روی پای خود می‌ایستاد. هایزر با تنی چند از امرای ارتش از جمله ارتشبد عباس قره‌باغی، رئیس ستاد مشترک، ارتشبد حسن طوفانیان، معاون وزارت جنگ، سپهبد امیرحسین ربیعی، فرمانده نیروی هوایی، دریاسالار کمال‌الدین حبیب‌اللهی، فرمانده نیروی دریایی و سپهبد عبدالعلی بدره‌ای، فرمانده نیروی زمینی تماس گرفته و حمایت و پشتیبانی کارتر و دولت آمریکا را به آنان اعلام کرده بود.

هرچند تلاش‌هایی برای انجام کودتا شد اما واقعیت آن است «هنگامی که شاه رفت، افسران ارشد وی، گروه گروه، به دنبالش کشور را ترک گفتند»، آنها سرخورده و ناامید تنها به این فکر بودند تا بتوانند خود را از معرکه‌ای که در آن گرفتار شده بودند، نجات دهند. اگر نگاهی به نوشته‌های آنان پس از انقلاب شود، شاهد هستیم که هر کدام، شکست خود یا ضعف‌شان را به دیگری نسبت می‌دهند. چنان ‌که محمدرضا با انتقاد از سیاست‌های آمریکا و شخص کارتر، خروجش را نتیجه‌ی برخورد دوگانه‌ی آمریکا با کشورش می‌داند. به عنوان نمونه مجله‌ی «تایم» در مورخه‌ی 5 فوریه‌ی 1979 در گزارشی مفصل از جریان مسافرت شاه به مصر، تحت عنوان: «شاه گناه شکست خود را به گردن کارتر می‌اندازد.» این نکته را بازگو می‌کند.

حسین فردوست در مورد اضمحلال ارتش پس از خروج شاه که نتیجه‌ی قطعی خروج شاه از ایران است، چنین برداشتی دارد: «با خروج محمدرضا، ارتشی که او فرمانده‌ کل و سمبل آن بود، روحیه‌ی خود را از دست داد و بدنه‌ی آن در انقلاب مستحیل شد و سران آن در سردرگمی کامل غرق شدند.»


منبع؛ مرکز اسناد رسمی

اگر خوشت اومد لایک کن
1
آخرین اخبار